صفحه ٣٥٩

بخش سوم
وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ، فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ، وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ، وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ [حبال] غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ؛ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ [رأیه] وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ، یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ، وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ، یَقُولُ: أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ، وَ فِیهَا وَقَعَ، وَ یَقُولُ: أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ، وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ، فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ، وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ. لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ، وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ. وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ!
ترجمه
دیگرى خویش را عالم خوانده، در صورتى که عالم نیست. او یک سلسله از نادانى ها را از جمعى نادان، اقتباس کرده و مطالبى گمراه کننده، از گمراهانى آموخته است و دام هایى از طناب هاى فریب و گفته هاى باطل، بر سر راه مردم نصب کرده است (تا ناآگاهان را به دام افکند) قرآن را بر امیال و خواسته هاى خود تطبیق داده و حق را مطابق هوس هاى خویش تفسیر کرده است. مردم را در برابر گناهان بزرگ ایمنى مى بخشد و جرایم سنگین را در نظرها سبک جلوه مى دهد. ادّعا مى کند که من از شُبهات اجتناب مى ورزم، در حالى که در آن غوطه ور است! و مى گوید که من از بدعت ها دورى مى کنم، در حالى که در میان آن ها آرمیده است! بنابراین، چهره او چهره انسان است، ولى قلبش قلب حیوان. راه هدایت را نمى شناسد، تا از آن پیروى کند، و طریق گمراهى را درک نمى کند، تا از آن بپرهیزد. (در حقیقت) او مرده اى است در میان زندگان!