صفحه ٤٨٠

آن ها را تضمین کرده، و قوت آن ها را معین ساخته است و راه را به علاقه مندان خود، و جویندگانِ آنچه نزد اوست، نشان داده است. چنان نیست که سخاوت او در آن جا که از وى چیزى بخواهند، بیشتر از موقعى باشد که از او نخواهند. او آغازى است که قبل ندارد، تا پیش از او چیزى باشد، و پایانى است که بعد ندارد، تا بعد از او وجودى باشد (بلکه از ازل بوده و تا ابد خواهد بود).
مردمک چشم ها را، از مشاهده و درک ذاتش بازداشته است (نه چشم ظاهر او را مى بیند، و نه چشم باطن به کنه ذاتش مى رسد). زمانى بر او نگذشته تا حالش دگرگون گردد، و در مکانى نبوده تا جابه جایى براى او تصوّر شود. اگر آنچه را که از درون سینه معادن کوه ها بیرون مى ریزد، یا از دهان صدف هاى دریا خارج مى شود: از نقره خالص و طلاى ناب و دانه هاى دُرّ و شاخه هاى مرجان (و در یک کلمه، تمام ذخایر جهان را) ببخشد، در جود و سخایش کمترین اثرى نمى گذارد، و از وسعت نعمت هایش نمى کاهد؛ آن قدر نزد او از ذخایر نعمت ها وجود دارد، که تقاضاهاى مردم آن را از میان نمى برد؛ چرا که او سخاوتمندى است که پاسخ گویى به تقاضاى سائلان، چیزى از او نمى کاهد، و اصرارِ اصرارکنندگان، او را به بخل وانمى دارد.

شرح و تفسیر
جود و بخشش بى انتهاى او

همان گونه که در مقدّمه خطبه آمد، انگیزه ایراد این خطبه از سوى امام (علیه السلام) این بود که شخصى از آن حضرت، توصیف خداوند را خواست؛ توصیفى که به منزله عیان و مشاهده باشد و از آن جا که این سخن، بوى اعتقاد به جسمیّت خداوند، یا لااقلّ، داشتن اوصاف ممکنات را مى داد، امام (علیه السلام) سخت خشمگین شد و چهره اش دگرگون گشت و براى اصلاح این گونه طرز فکرها و هدایت به صراط مستقیم در اوصاف الهى، این خطبه را ایراد فرمود.