صفحه ٥٥١

طرف بالا حرکت مى کند که نامش صعود است و گاه به پایین حرکت مى کند، که نامش هبوط است. روشن ترین مثال آن خورشید است که از اوّل زمستان شروع به اوج گیرى در مدار خود مى کند و هر روز در محل بالاترى در آسمان دیده مى شود تا اوّل تابستان که به نهایت ارتفاع خود مى رسد و کاملا در آسمان، بالا و گاه درست بالاى سر دیده مى شود، و سپس از آغاز تابستان هبوط آن شروع مى شود و در اوّل زمستان به پایین ترین نقطه در افق مى رسد (البته این تغییرات در حقیقت مربوط به خورشید نیست بلکه مربوط به تغییر وضع زمین در حرکت مدارى خود به دور خورشید و انحراف محور زمین نسبت به سطح مدار، به مقدار 23 درجه است).
این تعبیرات نشان مى دهد که امام (علیه السلام) دقیقآ به مسائل فلکى احاطه داشته و در اشارات پرمعنایى، بسیارى از مطالب را بیان فرموده است.

3. سعد و نحس ستارگان
در مورد سعد و نحس ستارگان که در فراز مورد بحث آمده است اگر بخواهیم به ظاهر ابتدایى آن بنگریم اشاره به اعتقادى است که جمعى از منجّمان قدیم درباره ستارگان داشتند؛ بعضى از آن ها را نحس مى دانستند و طلوع یا تغییر حالات آن ها را سبب حوادث بدى در زندگى عمومى مردم و یا زندگى خصوصى بعضى از افراد مى پنداشتند (چون براى هر انسانى ستاره اى قائل بودند) و به عکس، طلوع یا تغییر حالات بعضى دیگر را نشانه بروز سعادت و خوشبختى براى جامعه انسانى و یا افراد خاصّى تصور مى کردند؛ در حالى که مى دانیم اسلام تأثیر ستارگان را در سرنوشت انسان ها نفى مى کند و آن را نوعى شرک مى شمرد.
در خطبه 79 که در جلد سوم شرح آن گذشت، خواندیم که امیرمؤمنان