صفحه ٢٣٣

نکته ها
1. لحظات عبرت انگیز وداع زندگان با مردگان!

هنگامى که انسان چشم از این جهان مى پوشد، وضع او به کلّى دگرگون مى شود. تا آن لحظه که زنده بود، همگام و همرنگ با محیط و سایر زندگان بود؛ امّا اکنون حسابش به کلّى جدا شده، باید هرچه زودتر این موجود ناهمرنگ، از میان جمع خارج شود و به آن جاکه رابطه اش باجامعه انسانى به کلّى قطع مى گردد، سپرده شود.
لحظاتى است بسیار عبرت انگیز! نه از خود اراده اى دارد، نه چیزى با خود مى برد، نه کسى مى تواند براى او کارى انجام دهد، نه ناله ها و فریادها و گریه ها سودى براى او دارد و نه نزدیک ترین دوستان، کارى از دستشان ساخته است. جنازه او را به سرعت برمى دارند و دور مى کنند و در گورى سرد و خاموش، زیر خروارها خاک، پنهان مى سازند. تنها چیزى که در ظاهر همراه او مى فرستند، همان چند قطعه پارچه بسیار کم ارزش و ندوخته است که آخرین لباس او را تشکیل مى دهد. نه از تخت و تاج شاهى خبرى است، و نه از زر و زیورها، و نه از کاخ ها و قصرها!
این جاست که امیرمؤمنان على (علیه السلام) همانند بسیارى از پیشوایان بزرگ اسلام، توصیه مى کند که براى مهار نفس طغیانگر، به یاد این لحظات بیفتید و بسیار از آن یادکنید! چگونه از چیزى غافل مى شوید که او از شما غافل نمى شود؟ و مى فرماید: بهترین واعظ براى شما همین جسمِ بى جانِ مردگانى است که هر روز بر دوش زندگان به سوى آرامگاه جاویدان مى روند؛ از سراى «مألوف»که پیوسته به آن علاقه داشته اند، جدا مى شوند و در جایى که همیشه از آن وحشت داشته اند، سکونت اختیار مى کنند و از همه ناراحت کننده تر این که، پرونده اعمال آن ها به کلّى بسته مى شود: نه چیزى مى توانند برحسناتشان بیفزایند و نه چیزى از سیّئاتشان کم کنند.(1)