صفحه ٤١٦

شده اند؛ پیروان نظریه تعطیل معتقدند که ما نمى توانیم در مورد خداوند بیندیشیم و درباره او صحبت کنیم؛ چرا که ما چیزى از او نمى دانیم. آن تشبیه کودکانه و این تعطیل احمقانه، همه زاییده تکیه کردن بر آراى ناقص و ترک هدایت هاى پیشوایان الهى است و یا همچون «خوارج» هستند که به پندار خود غرق عبادت خالص بودند و در طریقِ نجات، گام برمى داشتند، در حالى که یکى از بدیهى ترین مسائل اسلامى و انسانى یعنى نیاز جامعه بشرى به حکومت را، انکار مى کردند!

نکته
خودکامگان گمراه!

بارها در احادیث خوانده ایم که هوى پرستى، انسان را از حق بازمى دارد. این معنا به صورت جامع، در خطبه مورد بحث در فراز اخیر منعکس شده است؛ آن ها که مسیرشان از درون شهوات مى گذرد، نه معروف خدا را معروف مى شمرند و نه منکر را منکر؛ پیرو دلیل عقل نیستند؛ آنچه هماهنگ با تمایلات نفسانى آن هاست معروف است و آنچه مخالف با آن است منکر مى باشد؛ این گونه افراد هنگامى که گرفتار مسائل پیچیده شوند، به جاى این که از عقل و خرد قوى ترى کمک بگیرند و از آن بالاتر، به آیات الهى و سخنان پیشوایان پناه ببرند و مشکلات خود را از این طریق حل کنند، باز به سراغ فکر گناه آلود و منحطّ خود مى روند. و عجب این که این گونه افراد یکدیگر را نیز قبول ندارند؛ هرکدام امام و پیشواى خویش اند و هرکدام مرجع و مقتداى خود!
بدیهى است که پیمودن این راه، نتیجه اى جز سرگردانى در بیراهه ها و سقوط در پرتگاه ها نخواهد داشت و از همه بدتر این که در عین گمراهى، خود را اهل هدایت و نجات مى پندارند.