صفحه ٤١٥

مى کنند»؛ (مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلاتِ(1) إِلَى أَنْفُسِهِم، وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ).
این بدبختى ها در حقیقت از آن جا ناشى مى شود که در گام اوّل، پیروى از وحى و سنّت پیامبر و معصومین (علیهم السلام) را رها کردند؛ به همین دلیل، هرقدر پیش مى روند فاصله و انحراف آنان از حق بیشتر مى شود، تا آن جا که فکر ناقص آن ها و عقل ناتوان و دانش بسیار کم و اشتباهات فراوانشان، پناهگاه آنان براى حل مشکلات است و این امر کار آن ها را روز به روز پیچیده تر و گمراهى آنان را شدیدتر مى سازد.
در یک نتیجه گیرى روشن از ویژگى هایى که اخیرآ گفته شد، چنین مى فرماید: «گویى هر کدام از آن ها امام خویشتن اند و به پندار خود، به دستگیره هاى مطمئن و اسباب محکمى چنگ زده اند»؛ قرآن مى گوید: «و إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»(2). (کَأَنَّ کُلَّ امْرِىءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیمَا یَرَى بِعُرىً(3) ثِقَاتٍ، وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ).
آرى، این است سرانجام کسانى که در اختلافات فکرى و عقیدتى، و تشخیص حق از باطل و صراط مستقیم از راه خطا، معیارهاى روشن الهى را رها کرده و به فکر قاصر و آراى باطل خود، پناه برده اند و این جاست که مى بینیم بعضى سر از شرک و بت پرستى درآورده اند، به گونه اى که براى خدا «جسم» قائل شده و او را داراى دست و پا و موهاى مجعّد و مَرْکَب و تشکیلات دیگر دانسته اند، و گاه در آن طرف قضیه قرار گرفته و در صفات خدا قائل به «تعطیل»