صفحه ٢١٩

بخش دوازدهم
أَمْ هَذَا الَّذِی أَنْشَأَهُ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ، وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ، نُطْفَةً دِهَاقاً، وَ عَلَقَةً مِحَاقاً، وَ جَنِیناً وَ رَاضِعاً، وَ وَلِیداً وَ یَافِعاً، ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً، وَ لِسَاناً لَافِظاً، وَ بَصَراً لَاحِظاً، لِیَفْهَمَ مُعْتَبِراً، وَ یُقَصِّرَ مُزْدَجِراً، حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ، وَ اسْتَوَى‏ مِثَالُهُ، نَفَرَ مُسْتَکْبِراً، وَ خَبَطَ سَادِراً، مَاتِحاً فِی غَرْبِ هَوَاهُ، کَادِحاً سَعْیاً لِدُنْیَاهُ، فِی لَذَّاتِ طَرَبِهِ، وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ، ثُمَّ لَا یَحْتَسِبُ رَزِیَّةً، وَ لَا یَخْشَعُ تَقِیَّةً، فَمَاتَ فِی فِتْنَتِهِ غَرِیراً، وَ عَاشَ فِی هَفْوَتِهِ یَسِیراً [اسیرآ] لَمْ یُفِدْ عِوَضاً [غرضآ] وَ لَمْ یَقْضِ مُفْتَرَضاً.
ترجمه
(اکنون درباره آفرینش انسان و مراحل زندگى او با شما سخن مى گویم:) همین انسانى که خداوند او را در تاریکى هاى رحم و در پرده هاى متراکم، به صورت نطفه اى فرو ریخت؛ سپس او را به شکل خون بسته و نامشخّصى قرار داد و بعد از آن، به صورت جنین کامل، سپس نوزادى شیرخوار و بعد کودک، سپس نوجوانى درآورد و بعد از آن به او عقلى نگاهدارنده و زبانى گویا و چشمى بینا بخشید، تا درک کند و عبرت گیرد و از بدى ها بپرهیزد و این وضع ادامه مى یابد تا انسان به حدّ اعتدال و کمال برسد و بر پاى خود بایستد؛ در این هنگام سرکشى کرده و مى گریزد و بى پروا در بى راهه گام مى نهد. این در حالى است که سعى دارد به تمام هوس هاى خود جامه عمل بپوشاند. و براى به دست آوردن دنیا، خود را به رنج وتعب مى افکند و براى لذّات آن پیوسته تلاش مى کند