صفحه ٣٥٨

به گونه اى که قرآن را امام و رهبر خود ساخته و به طور دقیق، در پشت سر آن حرکت مى کند و هرجا را که قرآن منزلگاه خود سازد، او منزلگاه خویش مى کند.
به تعبیر دیگر: او به قرآن، به عنوان یک دستورالعمل تمام عیار زندگى نگاه مى کند؛ نه یک وسیله براى توجیه عقاید و افکار خویش؛ به عکسِ آن گروهى که دم از پیروى قرآن مى زنند، ولى همیشه تلاش مى کنند آیاتى را بیابند که با خواسته آن ها بهتر مى سازد و به مصداق (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ)(1) آنچه را با تمایلات آن ها سازگار نیست، به کلّى فراموش مى کنند و اگر ظاهر قرآن مطابق میلشان نیست، رو به باطن قرآن (البتّه باطن از دیدگاه خودشان) مى آورند؛ و اگر باطن، هماهنگ با خواسته آنان نباشد، رو به ظاهر مى آورند؛ اینان منحرفانى هستند که هرگز به قرآن به عنوان یک کتاب هدایت و رهبر و راهنما ایمان نیاورده اند؛ آن ها در واقع خداپرست نیستند، بت پرست اند! یعنى هوى و هوس ها و افکار انحرافى خویش را پرستش مى کنند؛ «تفسیر به رأى» نیز که در روایات اسلامى، به شدت از آن نهى شده، شاخه اى از بت پرستى و شرک خفى است؛ این ها کجا و عالِم مخلص کجا؟ که تمام وجودش در اختیار قرآن، و دلباخته و دلداده قرآن است.