زياد مىشود. تا زمانى كه آن معنا را درك نكند، اين حالات در بدن او ظاهر نمىشود. پس اول، روح است كه معنا را درك مىكند و اثر روح است كه در بدن ظاهر مىشود. اين موضوع قابل مطالعه و حتى قابل قبول است كه ارتباط روح با بدن ارتباطى دو سويه است؛ يعنى، از يك سو بدن در روح اثر مىگذارد و از سوى ديگر روح بر بدن، اما اينكه آيا اين اثرپذيرى در همه اشخاص يكسان است يا اشخاصى هم هستند كه مىتوانند اين حالت را كنترل كنند و خود را از اين كه بدن بر آنها اثر بگذارد فراتر ببرند و آيا چنين قدرتى را مىتوان كسب كرد يا نه، سؤالاتى است كه در اين زمينه مطرح مىشود و همه آنها قابل بحث و در زندگى انسان هم سرنوشتساز است. متأسفانه چون آشنايى عموم ما تنها با امور حسى است و تنها آنها را مىتوانيم تجربه كنيم؛ اين مسائل يا به دست فراموشى سپرده شده يا كار تحقيقى چندانى در اطراف آنها انجام نشده است.
ارتباط روح و بدن در قرآن
قرآن مجيد تصريح مىكند كه ارتباط روح با بدن دو مرحله دارد و ممكن است در مرحلهاى ارتباط روح با بدن قطع شود در حالى كه اين ارتباط در مرحلهاى ديگر همچنان باقى است. اين مسأله، علاوه بر اينكه به شيوههاى تجربى قابل اثبات است، فىنفسه نيز قابل توجه است. از نصوص قرآن بهطور خيلى روشن استفاده مىكنيم كه: ارتباط روح با بدن داراى دو مرتبه ضعيف و قوى است. قرآن مىفرمايد:
«اَللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِى لَمْ تَمُتْ فىِ مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِى قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الأُخْرَى إِلَى أَجَل مُّسَمًّى» (زمر/ 42.)
مىفرمايد: «خداوند روح انسان را هم در هنگام خواب و هم در هنگام مرگ مىگيرد. كسى كه هنگام مرگش فرا رسيده است وقتى كه روحش گرفته شود، ديگر