صفحه ٤٣

نداشته باشد، از معاد نيز نمى‌تواند تصور صحيحى داشته باشد، زيرا لازمه وجود روح اين است كه انسان داراى عمرى نامتناهى باشد و هيچ وقت از بين نرود. آيا موجودى كه هفتاد، هشتاد، صد يا هزار سال عمر كند، با موجودى كه عمر بى‌نهايت دارد قابل مقايسه است؟ پس اختلاف دو نظريه در اين مسأله همانند اختلاف بين متناهى و نامتناهى است. شايد در ميان علوم، غير از موضوع اعتقاد و عدم اعتقاد به خدا، موضوعى نداشته باشيم كه اختلاف دو نظر در آن تا اين حد مهم باشد.
   همان‌گونه كه اشاره شد، نظر اسلام مثل همه اديان الهى اين است كه انسان تنها پديده‌اى مادى نيست، بلكه داراى روحى است كه خواص غير مادى دارد و اين روح با مرگ بدن نابود نمى‌شود و اصلا انسانيت به همان روح است. بدن ابزارى براى تكامل روح است و از يك نظر مثل جامه‌اى است كه بدن را مى‌پوشاند و از نظر ديگر مثل گلدانى است كه گل در آن مى‌رويد. بدن همان گلدان است و روح گلى است كه در آن مى‌رويد. ارزش متعلّق به خود گل است و اگر گلدان ارزشى دارد براى اين است كه گل در آن پرورش پيدا مى‌كند.
 
 اثبات وجود روح
حال اگر كسى بپرسد كه از چه راهى مى‌توان وجود روح را اثبات كرد، جواب اين است كه صرف نظر از تعبد، اثبات وجود روح از سه راه ممكن است:
   1. راه عقلى كه همان راه فلسفى براى اثبات وجود و تجرد روح است. مى‌دانيد كه فيلسوفان الهى در اين زمينه بحثهاى بسيار گسترده‌اى را مطرح كرده‌اند بيش از ده برهان فلسفى براى اثبات روح و تجرد آن اقامه شده است كه به عنوان نمونه مى‌توان از برهان درك كليات، امتناع انطباع كبير در صغير، رؤياهاى صادقه، احضار ارواح و خوابهاى مغناطيسى نام برد. اينكه آيا اين مباحث و براهين قابل