صفحه ٢٦٤

مشكلات موقت آن زمان ارائه شده است. امروزه رفتارهاى خشنى از قبيل تازيانه زدن، اجراى تعزير و حد، زندان كردن، چه رسد به اعدام، جايى براى اجرا ندارد و اسلام هم چنين ادعايى نكرده است كه احكام آن هميشگى و براى تمامى ملل است! متفكران جامعه بايد خود به فكر وضع قوانين لازم مطابق با نياز زمان باشند!
   به هر حال اگر از تمام اينها بگذريم و اين ادعا روشن شود كه اسلام همان است كه در قرآن آمده و قرآن همان است كه در عصر بعثت نازل شده و ما هم توان فهم صحيح، نه سليقه‌اى و نسبى آن را داريم كه تمامى اينها مباحث خاص خويش را مى‌طلبد؛ نوبت مى‌رسد به اينكه سخن خدا را شنيده و در عمل اجرا كنيم. بعد از مفروض دانستن تمامى اينها وقت آن است بپرسيم كه: اسلام در باب «مديريت» چه حرفى دارد؟ جواب هم، همان گونه كه از ابتدا تاكيد شد اين است كه: اسلام در مورد تمامى شؤون زندگى انسان، از جمله مديريت خرد يا كلان، رهبرى جامعه و روابط بين‌الملل، قانون و سخن دارد و بالاترين نقش آن به عنوان يك دين، تأثيرگذارى آن از طريق «نظام ارزشى» است.
   اينجاست كه بحث به «نظام ارزشى»، مبانى و معيارهاى آن منجر مى‌شود و سؤالاتى از اين قبيل مطرح مى‌شود كه: آن ارزشها كدامند. آيا ارزش تعبدى است يا واقعيتى است كه اسلام كشف كرده، سليقه‌اى و قراردادى است يا پايگاه ثابت عقلانى دارد؟
 
 ثَبات نظام ارزشى اسلام
سؤالى كه در اين بخش مطرح مى‌شود اين است كه: آيا هر ارزشى را مى‌توان به اسلام نسبت داد.