خواهند داشت. بنابراين، تنها تفسير سازگار با روايات در مورد «قرب الهى» همين است. علاوه بر اين مشخص شد كه چرا عبادت خدا و تضرع و دعا و مناجات، در برابر او موجب كمال انسان مىشود، زيرا روح عبادت، توجه به خداست و لازمه توجه به خدا هم قطع توجه از خود است. تمامى افعال و اَذكار و اورادى كه عبادت محسوب مىشود، به نحوى تجلّى روح تعلق و وابستگى و نياز است و به حصول حالت خودآگاهى نهايى و عينالربط بودن انسان كمك مىكند. اگر عملى انسان را در اين طريق يارى نكند، عبادت نيست. با توجه به اين بيان، اطاعت از خدا در تمامى رفتارهاى فردى و اجتماعى، موجب كمال انسان است.
ارتباط اطاعت با قرب
به هر حال، موضوعى كه هماكنون به آن مىپردازيم، اين است كه چرا اطاعت كردن خدا در امور دينى و زندگى، ارزش اخلاقى ايجاد مىكند و به تعبير ديگر، موجب قرب به خدا مىشود؟
برداشت عاميانه از ارتباط اطاعت با قرب خدا
در عرف عام نزديك شدن به خدا به وسيله اطاعت كردن را همانند نزديك شدن بنده به ارباب در امور مادى مىپندارند. اگر بندهاى فرمان ارباب را كاملا بشنود و اطاعت كند و ارباب يا رئيس از او خوشش بيايد او را دوست بدارد و از او راضى شود، در اين صورت مىگويند كارمند به رئيس نزديك شده است؛ يعنى رضايتى كه قبلا در رئيس نبوده است با اطاعت كردن مستخدم از او حاصل شده است، چيزى را كه نداشته، با اطاعت كردن كارمند كسب كرده است؛ لذا چنين مىپندارند كه با اطاعت از فرامين الهى در خداى متعال رضايتى ايجاد كردهاند. اين تصور عاميانه در مورد خداى متعال كاملا نادرست است. خدا اجلّ از آن است كه رفتار بندگان، حالتى را كه در او وجود نداشته، ايجاد كند.