و قابل تجزيه است، ولى موجود غير مادى بدون امتداد و غير قابل تجزيه است. حال با اين مقدمه، اثبات ويژگيهاى روح سادهتر مىشود.
ويژگيهاى عمده روح
براى روح سه خاصيت عمده را مىتوان اثبات كرد:
1. اصل درك و شعور، مخصوصاً در مرتبه خودآگاهى. افرادى هستند كه درك و شعور دارند، اما خودآگاهى ندارند. «خودآگاهى» از ويژگيهاى روح انسان است. اين كه درك مىكند كه وجود دارد؛ يعنى در عين حال كه مُدرِك است مُدرَك هم باشد؛ ويژگى بسيار عجيبى است. بسيارى از فلاسفه مادى، ادراكات را به صورتهاى ديگر تفسير مىكنند و منكرند كه روح بتواند خودش را نيز درك كند، بلكه معتقدند كه مدرِك بايد غير از مدرَك باشد، ولى از نظر فلاسفه الهى مسأله حل شده است؛ يعنى اينكه دلايل فلسفى به اندازه كافى بر اين موضوع وجود دارد؛ علاوه بر اين، مشاهدات عرفانى و تجربههاى درونى و همچنين آيات و روايات اين موضوع را تأييد مىكند، پس يكى از ويژگيهاى روح درك است. ماده هر چه باشد و در هر مرحله كه باشد، خود بخود درك ندارد مگر بعد از اينكه روح به آن تعلق بگيرد و اين از همان خاصيت غير مادى و تجرد روح، ناشى مىشود.
2. تمايلات و رغبتها. اينكه انسان از چيزى خوشش مىآيد يا از چيزى متنفر مىشود، حالتى است كه با درك توأم است. گرايشهايى كه در درون انسان وجود دارد، از خواص روح است. چيزى كه روح ندارد، نمىتواند ميل، رغبت، عشق و علاقه و تنفر داشته باشد.
3. قدرت تصميمگيرى و اراده. موجود مادى، قدرت تصميمگيرى و اراده ندارد. تأثير و تأثرات عالم ماده ناشى از قدرت اراده آن نيست. روابطى كه ميان موجودات مادى بر قرار است روابطى «شرطى و اگرى» است كه اگر شرايط تحقق