صفحه ٢٦٢

بى‌ترديد چنين برداشتى از «مديريت اسلامى» صحيح است و علاوه بر توصيف واقعيات ممكن است درسهاى عملى هم بتوان از آن استنتاج كرد، اما صحيح‌ترين معناى «مديريت اسلامى» اين نيست.
 
 صحيح‌ترين معناى «مديريت اسلامى»
مهم‌ترين نقشى كه اسلام در نظريه‌ها و همچنين در روشهاى عملى مديريت ايفا مى‌كند، از طريق تأثير ارزشهاى اسلامى بر مديريت است، لذا از طريق مقايسه بين دو مدير كه يكى از آنها عميقاً به ارزشهاى اسلامى پاى‌بند است، مى‌توان به محتواى مديريت اسلامى پى برد. امروزه هيچ كدام از مديريتها در جامعه جهانى بر ارزشهاى اسلامى مبتنى نيست، البته ممكن است بعضى از آنها كه معتقد به دينهايى از قبيل: اسلام و مسيحيت‌اند فى‌الجمله ارزشهاى دينى را در رفتار خود نشان دهند، اما اين كار هم نوعاً بيان‌گر سليقه شخصى است.
   ما معتقديم كه اسلام داراى نظام ارزشى عميق، گسترده و منسجمى است كه مديريت مديران مسلمان را تحت تأثير قرار مى‌دهد، در روشهاى عملى آنها اثر مى‌گذارد و به حركت آنها جهت مى‌دهد. اين بزرگ‌ترين نقشى است كه اسلام در مديريت ايفا مى‌كند و معناى صحيح «مديريت اسلامى» نيز همين است؛ نظير همين سخن را در «اقتصاد اسلامى» نيز مى‌توان گفت. هيچ كسى مكانيسم‌هاى علمى حاكم بر بازار را انكار نمى‌كند، اما سخن اين است كه مكتب اسلام مشتمل بر ارزشهاى خاصى است كه تمامى ابعاد اقتصادى مسلمانان؛ از قبيل: كميت و كيفيت توليد، نوع كالا، هدف از توليد، قيمت‌گذارى، رقابت و فروش آنان را تحت‌تأثير قرار مى‌دهد، اما معناى اين گفته وجود تفاوت اساسى در نظام علمى اقتصاد بين بازار مسلمان و غير مسلمان نيست.
   شاخه‌هاى متفاوت مديريت اعم از بازرگانى، صنعتى، كشاورزى و حتى