ما را در ثواب تفسير «الميزان» شريك مىكرد. بعد از اينكه اين سخن به گوش مرحوم علامه مىرسد كه پدر از او گله كرده كه چرا او را در ثواب تفسير الميزان شريك نكرده است، ايشان به گريه افتاده و گفته بودند: خدايا! كار من از روى بخل نبوده است، بلكه من مطمئن نبودم كه اين كار ثوابى داشته باشد. حال كه چنين است پس نصفى از ثواب تفسير را به روح پدر و نصف ديگر را به روح مادرم هديه كردم. بعد از اين جريان، بار ديگر وقتى كه روح پدر احضار مىشود و از او مىپرسند كه آيا راضى شده است، جواب مىدهد: «بله ثواب ما رسيد». چند روزى بعد از نقل اين داستان آقايى آمد، بعد از تواضع و احترام فراوان، دست مرا بوسيد و گفت: شما با نقل اين داستان مرا از شبهات اعتقادى و مشكلاتى كه سالها از آنها رنج مىبردم نجات داديد و همه چيز براى من حل شد و افزود: بعد از اينكه شما داستان را نقل كرديد، بنده جستجو كردم و به واقعيت و صداقت آن پى بردم؛ حالا مىفهمم كه وجود آدمى منحصر به ماده نيست. وجود روح، حقيقى است و قيامت و حساب و كتابى در كار است. در هر صورت خوابهاى صادق و احضار ارواح و ... مىتواند زمينههاى استدلال عقلى را فراهم كند، پس استفاده از تجربههاى حسى و از آثار آنها هم راه ديگرى براى پى بردن به وجود روح مجرد آدمى است.
آيات قرآن، دليلى ديگر بر اثبات روح
حال، سخن اصلى اين است كه نظر قرآن در مورد روح انسان چيست. دانستن اين موضوع براى مسلمانان از آن جهت مهم است كه قرآن كتاب آسمانى آنهاست و آياتش براى آنها حجت است و براى غيرمسلمانان نيز از اين جهت اهميت دارد كه نظر قرآن را در اين مورد مىدانند و به اعتقاد مسلمين در مورد روح پى مىبرند.
آيات قرآن مجيد به روشنى بر اين واقعيت دلالت دارد كه حقيقت انسان، روح اوست و ويژگيهاى روح با بدن يا مغز انسان تفاوت دارد.