ارتباط با كارمندان، همكاران و رقيبان به شدت مؤثر است، حتى مديرانى كه به منافع اقتصادى خود بيش از معنويات مىانديشند، بايد نقش روابط انسانى را در اين كار جدّى بگيرند. مهربانى، صميميت و صداقت، علاقه كارمند و كارگر را به كار خود و در نهايت به افزايش توليد، بيشتر مىكند. بازدِهِ نوعى از مديريت كه مبتنى بر روابط انسانى باشد، نه صرفاً ماشينى، با بازده مديريت ماشينى قابل مقايسه نيست. هر قدر كه ارتباط عاطفى بين مديران و كاركنان بيشتر باشد، نتيجه كار بهتر است، اما اين ارتباط بايد بر مبانى ارزشى، ايمانى و وحدت هدف، نه تظاهر، دورويى، نفاق و ابزار انگارى ارزشها، مبتنى باشد.
پرسش و پاسخ
1. چگونه بايد مديرى را تربيت كرد كه تمامى ارزشهاى اسلامى را به دقت رعايت كند؟
پاسخ: اين سؤال با دقت بيشتر در مطالبى كه از ابتداى بحث تحت عنوان انسانشناسى، كيفيت نگرش انسان نسبت به جهان و هستى و ساير انسانها، بيان شد، بدست مىآيد. اصولا پيدايش رفتار اختيارى در انسان، قبل از هر چيز، مرهون نوعى شناخت، آگاهى و بينش است. رفتار كورانه و بدون آگاهى و شناخت، رفتارى انسانى نيست و ارزش انسانى نخواهد داشت. براى اينكه حركات و رفتار انسان معنا و ارزش پيدا كند و در سعادت او مؤثر باشد به شناخت عميقى نياز دارد. هر ميزان كه شناخت آدمى عميقتر باشد، تأثير آن در رفتار او بيشتر است و به رفتار ارزش بيشترى مىبخشد و اين در صورتى است كه شناخت او صحيح باشد و بدرستى در او تأثير كند. مديرى كه نسبت به هستى، خدا و انسان، شناخت عميقى نداشته باشد، چگونه مىتواند به ارزشهاى اسلامى كه مبتنى بر شناخت است معتقد باشد؟ طبيعى است كه اگر اين اصول موضوعه را نپذيرد يا به آنها توجهى نداشته باشد، نتايج مطلوب هم بر آن مترتب نخواهد شد،