رضايت خدا از تذلّل بندگان
پس بايد روشن شود مقصود از اين جمله كه مىگوييم: كارى ارزشى دارد كه موجب رضايت خداست، چيست؟ ممكن است كسى تصور كند كه خدا ـ العياذ باللّه ـ كمبودى دارد و از تذلل و گريه و زارى بنده لذت مىبرد! سخن اين است كه خدا از تكامل ديگران شاد مىشود (تعبير «شادشدن» هم در مورد خدا مسامحى است) همانگونه كه گفتيم، او اصالتاً خودش را دوست دارد و بالتبع، آثار وجود خود؛ يعنى كمال ديگران را نيز دوست دارد و از به كمال رسيدن موجودات شاد مىشود، اگر اظهار ذلّت كردن موجودى، در مقابل خدا موجب رضاى اوست به اين دليل است كه وسيلهاى براى تكامل آدمى است. خدا از اينكه موجود ديگرى ذليل باشد لذت نمىبرد، لذا از ذلّت در برابر ديگران نهى كرده است رضايت او در اين است كه آن موجود كامل شود و چون كمال انسان در «عبادت» است، خدا عبادت و تذلل را دوست دارد.
حاصل سخن اينكه: اولا «رضايت» خدا امرى عارضى نيست كه در ذات خدا حادث شود. رضايت، به يك معنا عين ذات الهى است؛ تنها متعلقات (رضايت) تغيير مىكند؛ مثل اينكه گاهى انسان نسبت به امورى از قبل علم دارد، ولى متعلق و معلوم آن علم، در زمانى ديگر پديد مىآيد. آنچه در اينجا تغيير مىكند، مُتَعَلَّق علم است، نه خود علم.
در «رضايت» خدا هم آنچه تغيير مىكند متعلَّق رضاست، نه خود رضايت. «رضايت» امر ثابتى است، ولى كارى كه مورد رضايت اوست ممكن است حادث باشد. رضايت خدا امر ثابتى است كه بهطور ازلى و ابدى به متعلق حادث تعلق مىگيرد، منتها از اين جهت كه متعلق آن حادث است، «رضايت» را هم حادث مىپنداريم. «راضىشدن» در واقع از لحاظ نسبتى است كه به متعلق دارد، نه نسبتى كه به فاعل دارد.