صفحه ٣٨

اهدافى كه در مديريت منظور است محقق مى‌شود. پس از اين جهت هم، بايد انسان را شناخت و بررسى كرد كه چه بايد كرد كه اشخاص يا اصلا به كنترل خارجى احتياج نداشته باشند يا اينكه نياز كمترى به كنترل داشته باشند.
   البته در بحث نهايى ـ كه تمامى اين گفتار، مقدمه‌اى براى آن است ـ بر اين نكته تأكيد مى‌شود كه لزوم طرح مباحث انسان شناسى در مديريت، از اين جهت است كه در «مديريت» ارزشهاى انسانى مطرح مى‌شود و اين ارزشها نيز بايد پايه‌هاى منطقى و فلسفى داشته باشند و اينجاست كه مباحث مربوط به فلسفه اخلاق مطرح مى‌شوند، زيرا اين نكته‌ها كه «ارزشها» چه كاربردهاى عملى دارند و فلسفه وجودى آنها چيست و چرا بايد به آنها پاى‌بند بود، پايه‌هاى فلسفى ارزشهاى اخلاقى هستند. از آنجا كه ما معتقديم: نظر اسلام در فلسفه اخلاق، مبتنى بر شناخت حقيقت انسان و رابطه حقيقت انسان با رفتارهاى اوست، بايد بيش از هر چيز ديگر، انسان و ماهيت او را بشناسيم تا كيفيت پيدايش ارزشها از مايه‌هاى فطرى و واقعى او را درك كنيم. بنابراين، مناسب است قبل از هر بحث ديگرى به بحث در مورد انسان و ماهيت او بپردازيم.
 
 اختلاف در شناخت ماهيت انسان
محور بحث در اين گفتار «ماهيت انسان» است. در اين زمينه بحثهاى بسيار گسترده و جنجالى در مكاتب مختلف فلسفى انجام گرفته و مسائل بسيار متضادى ذكر شده است كه بررسى تمامى آنها وقت زيادى را مى‌طلبد، ولى در حد امكان مهم‌ترين آنها را مطرح خواهيم كرد.
   هدف از اين گفتار، طرح اصول كلى و پايه‌ريزى مباحث مقدماتى جهت تحقيق در مورد ارزشهاى اسلامى در رشته مديريت است، لذا مسائلى را كه ضرورت بيشترى دارد گلچين كرده بحث را به شكل فشرده مطرح مى‌نمائيم.