دهند، به هيچ مهر و وفايى پاىبند نخواهد ماند، حتى با پدر، مادر و همسر نيز به همين صورت برخورد خواهد كرد. تمامى خواستههاى اين موجود خودخواه و خودپرست در غرايز حيوانى او خلاصه مىشود. چنين جنبندهاى اگر از ارزشهايى مثل: صداقت، درستكارى، انصاف و عدالت هم دم بزند، در گفتارش صادق نيست. براى او تمامى اينها ابزارى در جهت كاميابى بيشتر از تمتعات، كسب منافع مادى و غذاى بهتر و لذيذتر است و اگر مشاهده كرد كه احياناً رعايت اين اصول او را از رسيدن به منافع مادى باز مىدارد، به هيچ يك از آنها پاىبند نخواهد ماند، زيرا از ابتدا به اين ارزشها دلبستگى ندارد. چنين موجودى عواطف خانوادگى و اجتماعى نمىشناسد، از رنج ديگران غمى به دل راه نمىدهد و تمامى همّ و غم او تأمين رفاه زندگى خويش است.
محبت به ديگران، راه رهايى از خودمحورى
در اين ميان تنها يك ويژگى و خصلت است كه ممكن است چنين انسانى را تا حدودى از خودبينى و خودانديشى محض، خارج، غرايز او را مهار و به انديشيدن در مورد ديگران وادار كند و آن ويژگى فطرى «ميل به احترام» است. اين ويژگى فطرى از ساير ويژگيهاى ديگر ديررستر است. تمامى انسانها، بدون استثنا، به روابط متقابل بر اساس احترام به يكديگر نيازمندند؛ يعنى نياز دارند كه ديگران آنها را احترام كنند و آنها هم به ديگران احترام بگذارند و حقوق يكديگر را رعايت كنند. اين نياز در همگان وجود دارد، اما اگر ساير خواستهها فضاى ذهن آدمى را اشغال كنند و تمامى همّ و غم او بر ارضاى ساير نيازها متمركز شود، جايى براى بروز و ظهور اين عواطف باقى نمىماند.
وظيفه مربيان تربيتى تقويت عواطف انسانى در متربيان است. هر انسانى كه در پى ساختن و تربيت خويشتن است بايد احترام به ديگران را در خود تقويت كند و