صفحه ٧٢

خواص موجود مجرّد
همانگونه كه اصل وجود روح را جداى از بدن با دلايلى مى‌توان اثبات كرد، اعمال منحصر به روح را نيز مى‌توان اثبات كرد. وقتى كه مى‌گوئيم روح، موجودى غير مادى است اعتراف به اين حقيقت است كه واقعيت روح را نشناخته‌ايم و به آسانى قابل شناختن نيست و به همين دليل آثار او نيز غير مادى است و بهترين راه شناختن ويژگيها و آثار روح، تجربه درونى افراد است.
   ما موجودات مادى را با خواصى مى‌شناسيم كه روشن‌ترين آنها امتداد است. وجودى را مادى مى‌گوئيم كه امتداد؛ يعنى: طول، عرض و ضخامت داشته باشد. وجودى كه حداقل از يك طرف امتداد داشته باشد، وجودى مادى است. اگر چيزى به هيچ وجه امتداد نداشته باشد، وجود مادى ندارد. لازمه وجود مادى، امتداد داشتن و قابل تجزيه بودن است. اگر چيزى بُعد و امتداد داشت قابل تجزيه خواهد بود. از نظر فلسفى، اين تجزيه تا بى‌نهايت امتداد پيدا مى‌كند؛ يعنى امتداد هر قدر كوچك باشد، تجزيه‌اش تا بى‌نهايت ادامه پيدا مى‌كند و هيچ‌گاه با تجزيه كردن به صفر نمى‌رسد.
   بر عكس مادّه، خاصيت روح عدم امتداد است؛ يعنى براى روح، نصفه و نيمه‌اى نمى‌توان فرض كرد. اگر لحظاتى در درون خود سير كنيم و بتوانيم در خودمان تمركز پيدا كنيم به راحتى درك مى‌كنيم، وجودى كه فكر مى‌كند و درك مى‌كند نمى‌توان آن را نصف و نيمه كرد؛ و به تعبير ديگر «من» را نمى‌شود به دو نيم كرد. من، يك «من» و بسيط است. كسى كه «من» است و درك مى‌كند نمى‌تواند نيمه داشته باشد. دو نيمه درك يا دو نيمه شخصيت وجود ندارد. «من» هستى و هويتى است كه خودش را درك مى‌كند و فرض وجود و عدم دارد، ولى فرض تجزيه ندارد و اين خاصيت، متعلق به موجود غير مادى است. مشخص‌ترين تفاوت و مرز بين وجود مادى و غير مادى همين است كه موجود مادى امتداد دارد