انسان سرچشمه نمىگيرد هرچند روح هم نوعى مشاركت در تحقق آنها داشته باشد، ولى آنها مربوط به روح نيستند بلكه اصالتاً به بدن مربوطند و اگر به انسان نسبت داده مىشوند در واقع مربوط به هويت انسانى او نيست، بلكه به هويت نباتى او مربوط است. همانطور كه اشاره شد، مرده هم، ريش و ناخن در مىآورد كه اين رشد به هويت نباتى انسان مربوط است، مثل گياهى كه ريشهاش در آب است و جوانه مىزند؛ مو هم تا وقتى كه شرايط مساعد داشته باشد رشد مىكند.
نسبت دادن افعال به خدا
نكته قابل ذكر اين است كه در محاورات عرفى، افعالى كه اصالتاً مربوط به روح يا اصالتاً مربوط به بدن است، يك جا به «انسان» نسبت داده مىشوند، در حالى كه قرآن كريم تمامى اين افعال را اعم از طبيعى و غير طبيعى، به ذات مقدس خدا هم نسبت مىدهد و همين موضوع موجب ابهامات و تشابهاتى، مخصوصاً براى كسانى كه آشنايى زيادى با قرآن ندارند شده است. كسانى كه با لحن قرآن آشنا نيستند گفتار آن را متعارض مىبينند و خيال مىكنند كه آيات قرآن با هم نمىسازد، زيرا در يك جا كارى را به خدا و در جايى ديگر به طبيعت، انسان يا جامعه نسبت مىدهد، بالاخره فاعل كيست؟
حقيقت اين است كه بيانات قرآنى دراين مورد از سطح محاورات عرفى فراتر است. همان گونه كه اشاره كردم وقتى كه كارى از قواى بدنى و طبيعى هم سرچشمه مىگيرد مردم انجام آن عمل را به «انسان» يعنى روح نسبت مىدهند. نسبت دادن تمامى اينها به روح، تنها از اين جهت است كه اگر روح نباشد، بدن نمىتواند آنها را انجام دهد؛ يعنى در حالى كه روح، نقش اندكى در ايجاد بعضى از فعاليتهاى بدنى دارد ما تمامى فعاليتها را به روح نسبت مىدهيم. حال اگر نقش موجود ديگرى مثل خدا براى تحقق عملى، بيش از نقش روح باشد به طريق اولى حق