صفحه ١٧٩

است، تذلل حتى در پيشگاه خدا را هم مطلوب نمى‌دانند، زيرا آن را نشانه ذلت انسان مسلمان مى‌دانند! در حالى كه اين گفتار با مفاهيم قرآن و روايات به روشنى، تضاد دارد.
   به هر حال، تفسير قرب با معنايى كه بيان شد، به شرك نزديك‌تر است تا توحيد!
   مطابق آنچه كه از آيات قرآن و گفتار اولياى دين استفاده مى‌شود، ارزش آدمى رسيدن به مرحله‌اى است كه همه چيز را از خدا بداند؛ به تعبير ديگر، هر ميزان كه انسان فقر خويش را بيشتر درك كند، به خدا نزديك‌تر و باارزش‌تر مى‌شود.
 
 معماى حل شده
همان‌گونه كه در گفتار قبل اشاره شد، در اينجا معمايى نهفته است كه: چگونه انسان هر قدر فقيرتر شود كامل‌تر مى‌شود و هرچه كامل‌تر شود، فقر خود را بيشتر درك مى‌كند؟ شايد عجز از حل همين معما، موجب شده كه بعضى‌ها «قرب» را آن‌گونه معنا كنند، اما راه حل اين معما در بيان اولياء و روندگان اين راه بيان شده است. با اين تبيين كه: اولا كمال انسان مربوط به روح است، نه بدن؛ و ثانياً روح انسان، مجرد و از سنخ علم و آگاهى است، مى‌توان اين معما را حل كرد. توضيح بيشتر اينكه: هر قدر انسان، كامل‌تر شود، آگاهى او نيز كامل‌تر مى‌شود و اين آگاهى در درجه اول به خودآگاهى و خوديابى روح مربوط است و هر ميزان كه معرفت انسان به خودش بيشتر شود، تعلقش به خدا بيشتر مى‌شود؛ يعنى، خواهد يافت كه به ذات اقدس الهى وابسته است و برعكس، هر چه بيشتر نسبت به خود، جهل داشته باشد، خود را مستقل‌تر مى‌بيند. تا زمانى كه انسان خود را موجودى مستقل از خدا بداند و براى خود به‌طور مستقل، علم و قدرت و كمالى قائل باشد، نه تنها نمى‌تواند به مرحله قرب او راه يابد، بلكه غرور و استكبار، او را از خدا دورتر مى‌كند تنها، علمى انسان را به خدا نزديك مى‌كند كه انسان را به خدا