صفحه ١٧١

خدا، واسطه و حجابى را نبيند؛ به تعبير ديگر، قرب به خدا پيدا كند. در اين صورت است كه ابزار ديدن و هر چيز را كه مى‌بيند از خداست و براى خود هيچ استقلالى نمى‌يابد و اين است معناى قرب حقيقى!
   انسانى كه به اين مقام مى‌رسد، ديگر چشم او چشم خدايى، گوش او گوش خدايى و اراده او نيز خدايى مى‌شود. هر علم و لذت و كمال و بهجت و سرورى آنجاست. اين كه آدمى به دنبال لذت و خوشى و سعادت مى‌گردد، در واقع دنبال همان مقام مى‌گردد، منتهى راه را اشتباه مى‌رود، لذا به هر لذت و قدرت و جمالى كه مى‌رسد قانع نمى‌شود، بلكه به دنبال بالاترش مى‌گردد و هر چه بالاتر مى‌رود و بيشتر مى‌جويد، كمتر آن را مى‌يابد و سرانجام مى‌داند كه تمامى اينها محدود و فناپذير و دامهايى در راه سعادت او هستند و اصلاً او بايد در جايى ديگر به دنبال اينها مى‌گشت. انسان، مطلق طلب و مطلق‌جو است. جمال، مال، قدرت و رياست‌هاى دنيايى او را اقناع نخواهند كرد. جمال و كمالِ فناناپذير و بى‌نهايت، جاى ديگر است.
   پس آن مقام، هم كمال است و هم محو و فنا شدن استقلال‌هاى پندارى! آدمى خيال مى‌كند كه آنچه دارد از خود اوست، لذا مى‌گويد علم من، قدرت من، ثروت من؛ و... اما وقتى كه حجابها دريده شد و درهاى معرفت به روى انسان باز شد، صاحب اصلى تمامى اينها را پيدا مى‌كند و مى‌داند و مى‌يابد كه از خود، هيچ ندارد واين مقام همان مقام قرب است!
 
 پرسش و پاسخ
1. آيا تمامى انسانها مى‌توانند به آخرين مرحله قرب الهى برسند يا اينكه آن مرحله اختصاص به معصومين(عليهم السلام) دارد؟ و آيا رسيدن انسان به هر يك از اين مقامات، بدون وساطت معصومين(عليهم السلام) ممكن است؟
پاسخ:
همان گونه كه بيان شد، مراتب قرب بسيار متفاوت است. اينكه در اصطلاح