روشن است كه اگر نظام ارزشى اسلام قراردادى، آن هم از نوع متغير آن باشد كه تابع تغيير شرايط زمانى و مكانى است، نمىتوان ادعا كرد كه اسلام، نظام ارزشى دارد. رفتارى كه امروز ارزش و فردا ضد ارزش است به اسلام ارتباط ندارد. تنها زمانى مىتوان ادعا كرد اسلام نظام ارزشى دارد كه اين پيش فرض را بپذيريم كه ارزشهاى اسلامى تغييرناپذيرند، اگر بنا باشد امرى متغير باشد، چگونه مىتوان فهميد كه در كدامين حالت (ارزش يا ضد ارزش) از اسلام محسوب مىشود و اگر در تمامى حالات، آن را خوب بپنداريم، پس بين اسلام و كفر چه تفاوت و فاصلهاى است؟ ارزشهاى دنياى كفر هم متغير و تابع شرايط زمان و مكان است پس چه لزومى دارد كه پسوند «اسلامى» را به ارزشها بيفزائيم. ارزش اسلامى پديدهاى است كه تا اسلام هست پايدار است، اگر تغييرپذيرد اسلامى نيست. قوام اسلام به ارزشهاى آن است، تا زمانى كه اسلام باقى باشد، ارزشهاى آن نيز باقى است. ارزشهاى اسلامى از دستخوش تغيير قرار گرفتن مُبَرّايند. «تغيير» لايق، درخور و شايسته ارزشهاى غربى است كه مثلاً زمانى عمل شنيع همجنسبازى را تحريم و غيرقانونى مىكند، اما روز ديگر آن را تجويز و حتى تشويق مىكند و در مركز «واشنگتن» يا «وين» براى آن كتابخانه، باشگاه، پرچم، روزنامه، سناريو و فيلم مىسازد و مردان بَزَككرده، خود را در معرض التذاذ ديگران قرار مىدهند و رجال مملكت، شخصيتها و ... بهطور رسمى در باشگاههاى آنان آمد و رفت مىكنند، البته مخالفتهايى هم بر عليه اين جريان صورت مىگيرد، اما اثر چندانى ندارد. حال، آيا مىتوان ارزشهاى اسلامى را از اين صنف به حساب آورد؟ به هر حال، يكى از مباحث داغ محافل دانشگاهى، «فلسفه اخلاق» و «فلسفه ارزش» است و از آنجا كه نمىتوان به تمامى آنها پرداخت، ناچار سعى كرديم كه نظر اسلام را در اين مورد به صورتى معقول و قابل فهم و دفاع بيان كنيم.