صفحه ٥٠٨

خدا بر حذر داشت، چرا که با عقل هیچ انسانى قابل درک نیست؛ در این بخش از خطبه، گویا براى این که تصوّر نشود راه «معرفة الله» بسته است راه هاى شناخت ذات و صفات پروردگار را به صورت اجمالى بیان مى فرماید و آن را بى شمار و برتر از حدّ و مقدار ذکر مى کند. مى فرماید: «او خدایى است که موجودات را از کتم عدم به وجود آورده، بى آن که از نقشه قبلى دیگرى اقتباس کند، یا در آفرینش، از آفریدگارى پیش از خود، سرمشق بگیرد»؛ (أَلَّذِی ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ امْتَثَلَهُ، وَ لا مِقْدَارٍ احْتَذى عَلَیْهِ، مِنْ خَالِقٍ مَعْبُودٍ کَانَ قَبْلَهُ).
این چند جمله، هم اشاره به ازلیّت ذات پاک خداست و هم این که مخلوقاتش را بدون هیچ سابقه اى به وجود آورده است؛ آفرینش نو و بى نظیر، به تمام معنا.
مسئله «ابداع» (آفرینش بى سابقه) از مسائل بسیار مهم است. اهمیّت آن هنگامى روشن مى شود که ما بدانیم تمام اختراعات و ابتکارات بشر، دنباله روى از امورى است که در جهان آفرینش وجود دارد. گاه براى کار خود، از یک پدیده این جهان الهام مى گیرد و گاه پدیده هاى مختلف را با هم ترکیب و تلفیق مى کند؛ درست مانند نقّاش چیره دستى که گاه عین صورت اشیا را بر صفحه کاغذ منعکس مى کند و گاه چند شىء را با هم ترکیب کرده، از آن صورتى مى سازد. به یقین اگر پدیده هاى گوناگون این جهان نبودند هیچ نقّاشى قدرت بر ایجاد هیچ نقشى نداشت و هیچ مخترعى نمى توانست دست به اختراع بزند. ولى کار خداوند از همه این ها جداست؛ هر چه دارد، ابداع و ابتکار بى سابقه است و این تنها مخصوص ذات پاک اوست.
شبیه همین معناى بدیع در خطبه اوّل نهج البلاغه به صورت دیگرى بیان شده است؛ آن جا که مى فرماید: «أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءآ، وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِداءآ...».
سپس در ادامه و توضیح این سخن چنین مى فرماید: «آن قدر از ملکوت قدرت خود و شگفتى هایى که آثار حکمتش از آن سخن مى گوید و از نیاز