صفحه ٥٠٣

عَمِیقَاتِ غُیُوبِ مَلَکُوِتِهِ، وَ تَوَلَّهَتِ(1) الْقُلُوبُ إِلِیْهِ، لِتَجْرِىَ فِی کَیْفِیَّةِ صِفَاتِهِ، وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِی حَیْثُ لاَتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ، رَدَعَهَا وَ هِیَ تَجُوبُ(2) مَهَاوِیَ(3) سُدَفِ(4) الْغُیُوبِ، مُتَخَلِّصَةً إِلَيْهِ ـ سُبْحَانَهُ ـ ).
در واقع امام (علیه السلام) در این جا به چهار عامل تلاشگر براى شناخت کنه صفات، اشاره مى فرماید: نخست افکار عادى تصفیه نشده، سپس افکار پاکِ از هر گونه وسوسه، و بعد از آن، قلب هاى آکنده از عشق به خدا که در مسیر شهود پیش مى روند، و سرانجام عقول باریک بین و دقیق، که از راه هاى استدلالى و نظرى، مسائل را دنبال مى کنند، و مى فرماید: هیچ یک از این ها قادر به درک کنه صفات و ذات او نیستند و آن قدر آن ذات و صفات، نور خیره کننده دارد که چشم هاى عقول را از کار مى اندازد و پویندگان این راه را به عقب مى راند. به گفته شاعر:
«فِیکَ یَا أُعْجُوبَةَ الْکَونِ غَدَا الْفِکْرُ کَلِیلا *** أَنْتَ حَیَّرْتَ ذَوِی اللُّبِّ وَ بَلْبَلْتَ الْعُقُولاَ
کُلَّمَا قَدَّمَ فِکْری فِیکَ شِبْرآ، فَرَّ مِیلا *** نَاکِصآ یَخْبِطُ فِی عَمْیَاءَ لا یَهْدِی سَبِیلا»
«در تو اى اعجوبه عالم هستى (اى خداى بزرگ) فکر، خسته و وامانده شده است»!
«تو صاحبان اندیشه را حیران ساخته اى و عقل ها را به هم ریخته اى»!