صفحه ٣٣

جریان معروفى است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خواب دید میمون هایى از منبر او بالا مى روند و پایین مى آیند، بسیار از این مسئله غمگین شد، آن چنان که بعد از آن، کمتر مى خندید. (این میمون ها را به بنى امیّه تفسیر کرده اند که یکى بعد از دیگرى بر جاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشستند در حالى که از یکدیگر تقلید مى کردند و افرادى فاقد شخصیّت بودند و حکومت اسلامى و خلافت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) را به فساد کشیدند).
فخر رازى در تفسیر خود، روایتى در این زمینه از ابن عبّاس، مفسّر معروف اسلامى نقل مى کند. همچنین از عایشه نقل شده که رو به مروان کرد و گفت: «لَعَنَ اللّهُ أَبَاکَ وَ أَنْتَ فِی صُلْبِهِ فَأَنْتَ بَعْضُ مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ؛ خدا پدر تو را لعنت کرد در حالى که تو در صلب او بودى؛ بنابراین، تو بخشى از کسى هستى که خدایش لعن کرده است!».(1)
علاوه بر آیه فوق، در تفسیر آیه 26 سوره ابراهیم نیز مطابق بعضى روایات، «شجره خبیثه» به «بنى امیّه» تفسیر شده است.(2)

ب) بنى امیّه در احادیث اهل سنّت
در کتاب کنزالعمّال که از جامع ترین منابع روایى اهل سنّت است، روایت شده که روزى ابوبکر با ابوسفیان درافتاد و با خشونت، او را مذمّت کرد. پدرش ابوقحافه به وى گفت: «با ابوسفیان بدین گونه سخن مى گویى؟!» گفت: «اى پدر! خداوند به سبب اسلام، خانواده هایى را بالا برد و اعتبار بخشید و خانواده هایى را به زمین زد و از اعتبار انداخت. خاندان من ازجمله خانواده هایى است که خدا آن را بالا برد و خاندان ابوسفیان از آن خانواده هایى است که خدا بر زمینشان زده است».(3)