مقام قرب الهى مطلوب واقعى انسان
تا مراتب وجودى انسان ناقص است، خواسته هاى متفاوتى دارد كه از مجارى متفاوت و با مظاهر مختلفى حاصل مىآيند. اما وقتى در سير تكاملىاش به كمال رسيد، خواسته هاى او به وحدت و بساطت؛ يعنى به درخواست خدا و تعلق به او مىگرايند؛ كه البته در اين مرحله و مقام، جامع همه خواسته ها در حدّ كمال حاصل مىآيد. چون وقتى كه به جوار قرب خداوند بار يافت، وجودش كامل مىگردد و چون خداوند مستجمع همه صفات كمال و جمال است، مظاهر همه كمالات براى بنده واصل و سالك حاصل مىگردد و او با داشتن خداوند همه چيز دارد. براى رسيدن به اين هدف متعالى است كه انگيزه ها و خواسته ها و اميال ما نامحدود و براى رسيدن به خداوند جهت دهى شدهاند و تا رسيدن به اين مرحله، انسان هيچگاه از تلاش باز نمىايستد و ارضا نمىگردد. مثلاً انسان طالب علم بى نهايت و آگاهى به همه حقايق هستى است و در پرتو اين ميل فطرى حقيقت جويى، در پى كشف حقايق پيرامون خود برمىآيد و در ابتدا به دنبال شناخت حقايق مادى مىرود. وقتى سطح آگاهى خويش را بر حقايق پيرامون خود گستراند، درصدد شناخت حقايق موجود در فضا بر مىآيد و تازه اگر بر همه حقايق مادى وقوف يافت، آن ميل كماكان اشباع ناشده باقى مىماند و او در پى كشف حقايق غير مادى و جهان ماوراى ماده بر مىآيد و خواهان شناخت حقايق نامتناهى است و مسلماً با توان و امكانات محدودى كه دارد به اين خواسته نمىرسد. از آن طرف، چون ميل فطرى آگاهى به حقايق هستى لغو و عبث نيست و بايد راهى براى ارضاى آن وجود داشته باشد و تنها خداوند است كه داراى علم بى نهايت و آگاه به همه حقايق هستى است، آن خواسته بى نهايت به سوى او ميل دارد. يعنى وقتى ما طالب علم نامحدود هستيم، به واقع خداوند را مىجوييم و مىطلبيم و يا وقتى خواهان قدرت بى نهايت هستيم و امكانات مادى ما محدود است و رسيدن به آن هدف را تسهيل نمىسازد و تنها وجود نامتناهى و نامحدود خداوند داراى قدرت بى نهايت است، ما با داشتن چنان خواسته و ميلى خداوند را مىطلبيم.
از دريچه ميل به شناخت حقايق هستى، شأنى و صفتى از خداوند را مىخواهيم و از