صفحه ٣٣

فصل دوم:بررسى مفهوم و گونه هاى كمال

مقدمه
شكى نيست كه انسان طالب كمال است و عامل «فطرت» او را به سوى كمال دعوت مى‌كند و محتاج به برانگيختن عامل بيرونى نيست. منتها بايد فطرت كمال خواهى در انسان زنده و بيدار باقى بماند و از سركوب شدن آن جلوگيرى كرد؛ چراكه براى تأمين خواسته هاى فطرى تنها عوامل فطرى كفايت نمى‌كنند و گاهى نياز به عامل تنبّه بخش بيرونى احساس مى‌گردد. حتى غرايز طبيعى انسان كه پيوسته براى تأمين نيازهاى ضرورى او فعالند، براى برانگيزندگى محتاج عوامل بيرونى هستند. به عنوان مثال، گاهى انسان گرچه گرسنه است، اما تا چشمش به غذا نيفتد و يا بوى غذا به مشامش نرسد، احساس گرسنگى و ميل به غذا در او برانگيخته نمى‌شود و كماكان خفته مى‌ماند. پس غريزه كمال خواهى ـ كه سرآمد غرايز و اميال انسان است ـ در هر انسانى وجود دارد، اما با تذكر و تنبّه اين غريزه بيدارتر مى‌گردد.
سخن ديگر اين است كه كمال انسان چيست و از چه راه هايى تأمين مى‌گردد. چون اميال فطرى و غريزى انسانى متفاوتند. برخى از آن‌ها در بدو امر، مطلوب و مسير ارضاى خود را مشخص مى‌كنند و ديگر نيازى به تلاش براى شناخت مطلوب و مسير ارضاى آن‌ها نيست. مثلاً انسان و حيوانات از آغاز وقتى گرسنه مى‌شوند، مى‌دانند به چه وسيله‌اى اين ميل و غريزه را اشباع كنند. از اين رو، كودك وقتى گرسنه مى‌شود، فوراً متوجه پستان مادر مى‌گردد و با مكيدن آن نياز خود را تأمين مى‌كند. حتى اگر به جاى پستان مادر، پستانك در اختيار او قرار