پس ما نسبت به معصومان و پيامبران الهى، صلوات الله عليهم اجمعين، هم در نقطه آغاز حركت تكاملى متفاوتيم و هم سرعت حركت ما بسيار كُند است و در طول عمرمان به كمال يك تسبيح اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز نمىرسيم.
نوعاً پسران در پانزده سالگى و دختران در نُه سالگى به بلوغ و تكليف مىرسند، البته ممكن است به جهت شرايط خاصّ جغرافيايى و ويژگى هاى بدنى، زودتر و يا ديرتر از آن سال به تكليف و بلوغ برسند؛ اما در هر حال پسران زودتر از سيزده سالگى به تكليف نمىرسند. اما مىنگريم كه برخى از پيشوايان دينى ما در پنج سالگى به امامت رسيدهاند و مسلماً در آن سن مكلّف نيز بودهاند. پس حساب امام با سايرين فرق دارد و ممكن است در پنج سالگى به تكليف برسد. حتى ممكن است در آغاز تولد و حتى هنگامى كه در رحم مادر است و روح به بدنش دميده مىشود، به تكليف برسد و از همان زمان سير تكاملى او آغاز گردد. به صرف اينكه مطلبى براى ما قابل درك و فهم نيست و يا آن را تجربه نكردهايم و يا دليل نقلى براى آن نداريم، نمىتوان آن را رد كرد: اگر ما پذيرفتهايم كه برخى از امامان(عليهم السلام)در پنج سالگى و يا هفت سالگى به امامت رسيدهاند و به تبع آن مكلّف نيز گشتهاند، به جهت رواياتى است كه در اين زمينه وارد شده و از اين جهت باور آن مطلب براى ما هموار گشته است. اما احتمالاتى كه دليل نقلى بر آنها وارد نشده، لااقل امكان عقلى آنها محقق است و ما نمىتوانيم عقلا آنها را نفى كنيم.
الزامات سير تكاملى انسان
كمالى كه در اثر سير اختيارى انسان حاصل مىشود، تابع موقعيت زمانى و مكانى و اوضاع مادى و جسمانى نيست و ارتباط مستقيمى بين سير تكاملى و مقام قرب الهى با ماديات و تحولات و حركات مادى و بدنى نيست و آن سير تكاملى به سوى خداوند با اندام و بدن انجام نمىپذيرد؛ بلكه چون مقوله هايى همچون كمال نهايى و قرب الهى، از قبيل معنا و ادراك و برخوردار از نُمود روحانى و معنوى هستند و چنان كه در مباحث فلسفى روشن گرديده كه