استفاده از عقل در رسيدن به حقايق هستى، بى ثمر و بى فايده بود، آن همه در قرآن و سنت به عقل بها داده نمىشد و بر تعليم و تعلم و نيز لزوم استدلال براى اثبات حقايق غير مادى تكيه نمىشد. پس وقتى گفته مىشود كه تنها راه شناخت حقيقى خداوند، راه دل و معرفت شهودى است، نبايد توهم شود كه مىبايست دفتر عقل و تفكر را در هم پيچيد و كنار نهاد و نه فلسفه خواند و نه كلام و عرفان و نه قرآن و حديث، و بايد در گوشهاى نشست و منتظر ماند كه خداوند چشم دل انسان را روشن سازد تا از طريق دل با خداوند ارتباط يابيم! اين خلاف سيره پيامبر و ائمه اطهار است.
چنان كه خداوند به ما قلب داده، به ما عقل و ذهن و ابزارهاى ديگرى براى شناخت داده كه هر كدام را بايد در جاى خود به كار گرفت و هيچ يك جاى ديگرى را نمىگيرد؛ نه عقل جاى قلب و دل را مىگيرد و نه قلب جاى عقل را. ما از راه تحصيل معرفت عقلانى مىتوانيم ساحت معنوى خويش را نيز گسترش دهيم: وقتى ما از طريق برهان و ادله عقلى خداوند را مىشناسيم و از آن راه، بر لزوم اطاعت از او و اتّكا و توكّل به او پى مىبريم، همين معرفت به ما مدد مىرساند كه با دل به خداوند توجه يابيم و بتدريج در عبادت و نيايش هايمان حضور قلب پيدا كنيم و با تمركز و حضور قلب بيشتر و توجه خالصانه به خداوند، دل ما آماده جلب انوار غيبى و ملكوتى مىگردد و راه جديدى به روى ما گشوده مىشود و آن گاه از ژرفاى قلب و با چشم دل خداوند را مىبينيم و با عنايت خاصّ خداوند معرفت و علم مناسب به قلب ما افاضه مىگردد؛ چرا كه العلم نورٌ يقذفه اللّه فِى قلب مَنْ يشاءُ من عبادِهِ.
تعلق كامل شهودى روح به ساحت قدس پروردگار
حضرت در ادامه مناجات خويش، ثمره انقطاع الى اللّه و روشن شدن چشم دل به انوار تجليّات ربوبى را دريدن و درنورديدن پرده ها و حجاب هاى نورانى توسط چشم دل و راه يابى به سرچشمه و معدن عظمت خداوندى مىدانند كه برخوردار از عظمت و شكوه بى نهايت مىباشد. پس از آن، جانمايه و نقطه اوج سخن حضرت در اين جمله تجسم مىيابد: وَتَصير أرْواحنا مُعَلَّقة بِعِزّ قُدْسِكَ.