خداوند است و بى ترديد هر چه ما را براى درك فقر ذاتى خويش به خداوند و سلب استقلال از خويش و رفع حجاب بين خويشتن با خداوند مدد رساند، راهى است براى دريافت شهودى قرب و اتصال به خداوند. پس حركت ما به سوى الله، يعنى حركت از خود به سوى نفى خود، حركت از پندار استقلال براى خويش به سوى اعتقاد به عدم استقلال خويشتن و نفى انانيّت؛ و حركت از خودپرستى به سمت خداپرستى و باور حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند.
4ـ سير و حركتى كه به سوى قرب الهى انجام مىگيرد، يك سير باطنى است كه از اعماق روح و دل انسان آغاز مىشود و مستقيماً با ماديّات ارتباط ندارد.
ويژگى هاى رفتار تكاملى انسان
با توجه به مقدمات مذكور نتيجه مىگيريم كه: الف: تكامل انسانى و رسيدن به قرب الهى منوط به فعاليت هاى مثبت و پيشرو مىباشد و جهات سلبى و منفى را نمىتوان قدمى به سوى كمال به حساب آورد. بنابراين، ترك عبادت بت ها و اطاعت طاغوت ها يا عزلت گزينى و انزوا و ترك معاشرت را نمىتوان، به خودى خود و به لحاظ جنبه سلبى آنها، راه تقرّب به خدا دانست.
ب: هرگونه فعاليتى در صورتى در مسير تكامل انسان قرار مىگيرد كه رابطه مثبتى با هدف و كمال نهايى او (يعنى قرب به خدا و يافتن تعلق و وابستگى وجودى خود به پروردگار) داشته باشد.
ج: چنين رابطهاى را مستقيماً تنها ميان توجهات قلبى و حالات روحى و معنوى مىتوان جستجو كرد. بنابراين، اصيل ترين عبادت همان فعاليتى است كه دل آزادانه و آگاهانه براى يافتن مطلوب فطرى خود انجام مىدهد.
د: ساير فعاليت هاى انسان بايد به نحوى مرتبط با اين فعاليت قلبى شود تا در مسير تكامل قرار گيرد، وگرنه يا بايد آنها را به طور كلى رها كرد (و چنين كارى به فرض امكان، مخالف با حكمت وجود جاذبه هاى فطرى و مستلزم محدود كردن زمينه تكامل اختيارى است) و يا بايد