صفحه ١٢٠

تبيين ارتباط آگاهانه با خداوند در حكمت متعاليه
اما در مقابل آن تصور و پندار خام، هم دست آوردهاى فلسفى و هم آموزه هاى اديان آسمانى و از جمله اسلام ايجاد ارتباط آگاهانه با آفريدگار را ممكن مى‌دانند. در قرآن و روايات و ادعيه به مضامينى برمى‌خوريم كه ارتباط آگاهانه با خداوند را در عالى ترين سطح آن ترسيم مى‌كنند. ارتباطى كه از سنخ روابط مادى بين دو جسم و يا ارتباط بين لامپ و دستگاه مولّد الكتريسيته نيست و بسيار فراتر و عميق‌تر و استوارتر از چنين ارتباطى است و به گونه‌اى است كه انسان با علم حضورى ارتباط وجودى و همه جانبه خويش با خداوند را مشاهده مى‌كند. اما قبل از آن‌كه به ادله نقلى و روايى وجود چنين ارتباطى اشاره كنيم، به ذكر برهان فلسفى بر وجود چنين ارتباط مى‌پردازيم. برهانى كه توسط مرحوم صدرالمتألهين ارائه شد و به مثابه عالى ترين ميوه و دست آورد عظيم و گران سنگ تاريخ چندهزار ساله فلسفه و بخصوص فلسفه اسلامى شناخته مى‌شود و اگر سير مباحث و تطوّرات حكمى و فلسفى، تنها همين محصول را به بار مى‌نشاند، در حدّ خود گران قدر و ارزش‌مند مى‌بود و ارزش آن را مى‌داشت كه انسان با ده ها سال تلاش علمى و تمرين عقلى موفق به درك همين محصول ارزشمند و متعالى گردد.
نبايد از نظر دور داشت كه فلسفه پس از آن‌كه به جهان اسلام راه يافت با تحقيقات و بررسى هاى عظيم فلاسفه اسلامى و تلاش هاى گسترده آنان، از كميّت و گستره، و كيفيت و غناى شايان توجه‌اى برخوردار گرديد و در هر برهه و دوره‌اى دست آوردهاى مهمّى ارائه گشت و مجهولات بيشترى كشف گرديد، و همچنان فلسفه از ره آورد دقّت‌انديشى ها و ظريف نگرى هاى حكماى اسلامى، رشد و توسعه مى‌يافت، تا اين‌كه در زمان مرحوم صدرالدين شيرازى دست آوردها و مفاهيم غنى فلسفى به اوج خود رسيد و متأسفانه پس از ايشان، اين سير و تحوّل عقلانى متوقف گرديد و تقريباً فلسفه از رشد كمى و كيفى باز ايستاد؛ چون فلاسفه پس از مرحوم ملاصدرا خود را در حدّى نمى‌ديدند كه در برابر افكار بلند مرحوم ملاصدرا عرض اندام كنند و به نقض و ابرام نظرات ايشان بپردازند و تنها به تقرير نظرات و مبانى ايشان اكتفا مى‌كردند.