شكى نيست كه مقصود از خلافت حضرت آدم، خلافت و جانشينى از خداست و مطرح كردن جانشينى براى فرشتگان به منظور ايجاد آمادگى در آنان براى سجده بر آدم است و جانشينى از غير خدا در اين آمادگى نقشى ندارد. افزون بر آن، فرشتگان گفتند: آيا كسى را كه فساد و خونريزى مىكند خليفه مىكنى، با اينكه ما تو را تسبيح و تقديس مىكنيم؟ اين درخواست حاكى از آن است كه مسأله جانشينى خداوند مطرح است والا اگر جانشينى از خدا مدّ نظر نبود، اين درخواست بىوجه بود؛ زيرا جانشينى از غير خدا چندان اهميتى ندارد كه فرشتگان آن را درخواست كنند و نيز براى دست يابى به جانشينى از غير خدا، دانستن همه اسماء يا توان فراگيرى آنها لازم نيست؛ چه اينكه خداوند در آيه بعد ملاك شايستگى آدم براى خلافت را آگاهى از همه اسماء ذكر مىكند: وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِى بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ و خداوند به آدم همه نامها را آموخت و آنگاه آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مىگوييد اسامى اينها را به من خبر دهيد!
كرامت انسان
چنان كه اشاره داشتيم خداوند انسان را از كرامت نيز برخوردار كرد و البته قرآن در اين زمينه بيانى دوگانه دارد: در بخشى از آيات قرآن از كرامت و ارجمندى انسان و برترى او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده است و در برخى آيات، انسان مورد نكوهش قرار گرفته و حتى فروتر از حيوانات معرفى شده است. به عنوان مثال، خداوند در جايى مىفرمايد: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِير مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا(1)؛ فرزندان آدم را حقيقتاً گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا بر نشانديم و از چيزهاى پاك به ايشان روزى داديم و بر بسيارى از آفريده هاى خود آنان را به گونهاى برجسته برترى داديم.