صفحه ٤٥

ادراك غريزى و غير غريزى
ادراكى كه شرط پاره‌اى از حركات استكمالى است گاهى طبيعى و فطرى است كه از آغاز خداوند در موجود به وديعت نهاده است و اكتسابى نيست و خود موجود نيز كاملا از آن آگاه نمى‌باشد، مثل ادراكات غريزى حيوانات؛ چون ميل به غذا: جوجه به صورت غريزى احساس گرسنگى مى‌كند و بر اساس درك غريزى خود دنبال دانه مى‌گردد و آن را از زمين برمى‌دارد و يا كودك وقتى گرسنه شد، به صورت غريزى به دنبال پستان مادر مى‌گردد تا از طريق آن نياز طبيعى خود را تأمين كند. هم چنين ميل به توليد مثل، ادراكى غريزى و طبيعى است كه در شرايط خاصّى در حيوان ظهور مى‌يابد.
در مقابل، بخشى از ادراكات اكتسابى هستند. اين نوع ادراكات تدريجاً و با آموختن حاصل مى‌شود و بسته به ميزان تلاش و گستردگى آن، از اَشكال و دامنه هاى متنوعى برخوردارند و چنان نيست كه در شرايط خاصى، خود به خود، به وجود آيند و يا، خود به خود، از بين بروند، بلكه چنان كه گفتيم، در پرتو آموختن حاصل مى‌گردند و بالطبع مورد آگاهى كامل مى‌باشند؛ مانند علوم اكتسابى انسان.
نكته عبرت آموزى كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه وقتى انسان را از نظر درك غريزى با ساير حيوانات مقايسه مى‌كنيم، پى مى‌بريم كه درك غريزى او، در آغاز، حتى از حشرات نيز كمتر است و يا ادراكات غريزى پرندگان به مراتب از ادراكات غريزى انسان فراتر و گسترده‌تر است. اين يكى از شگفتى هاى وجود انسانى است كه در آغاز پيدايش بى بهره از بسيارى از توانايى ها و امكانات آفريده شده، چنان كه خداوند نيز درباره او فرمود: ... خُلِقَ الاِْنْسَانُ ضَعِيفاً(1).
به واقع، حكمت الهى ايجاب كرده كه انسان از صفر شروع كند و آگاهانه حركت تكاملى خويش را تا رسيدن به سرحد كمال و تعالى تداوم بخشد. از اين نظر، انسان به عنوان موجودى كه از دو عنصر اختيار و آگاهى برخوردار است و موجودى كه تكامل انسانى او در پرتو تلاش