صفحه ٢٧٤

آن‌ها را لوازم اضطرارى و بيگانه از متن تكاملى انسان تلقّى كرد؛ در اين صورت بايد قسمت مهمّى از فعاليت هاى زندگى را خارج از مسير تكامل قرار داد و از آن‌ها براى رسيدن به هدف، قطع اميد كرد و بى شك اين ديدگاه درست نيست.
با توجه به آنچه ذكر شد كه گستره عبادت در بحث ما اختصاص به مفهوم فقهى آن ندارد تا منحصر باشد به واجبات و مستحبات تعبدى، بلكه شامل امور توصّلى نيز مى‌گردد؛ چرا كه مشخصه اصلى عبادت نيّت الهى است و ما مى‌توانيم هر عملى و رفتار اختيارى و حتّى كنش هاى نفسانى خويش را با نيّت الهى همراه سازيم. در اين صورت، انجام مباحات نيز عبادت خواهد بود: اگر ما غذا نخوريم، قدرت بر انجام عبادت و ساير وظايف خويش نخواهيم داشت و مريض مى‌گرديم و بى ترديد خداوند به اين امر راضى نيست؛ پس وقتى با چنين نيّتى غذا مى‌خوريم، غذا خوردن ما نيز عبادت خواهد بود. همين طور كسب مال حلال وقتى با نيّت الهى همراه باشد عبادت است. از اين رو، روايتى كه قبلا ذكر كرديم و بر اساس آن، نُه بخش عبادت در طلب مال حلال است، معنا پيدا مى‌كند، والا دنياپرستى و مال اندوزى كه بى بهره از توجه به خدا باشد عبادت نخواهد بود، حتّى اگر انسان از حرام بپرهيزد و تجارت و كسب خويش را آميخته به حرام نسازد.
پس عبادت حقيقى نيّت الهى است، نه شكل و قالب عمل؛ چرا كه رابطه حقيقى ما با خداوند و قرب ما به او توسط قلب انجام مى‌گيرد. البته پيرو دستور الهى ما موظّفيم كه پوسته و شكل و قالب عبادت را با اعمال و رفتار ظاهرى خود محقّق سازيم. به هر جهت، راه صحيح اين است كه فعاليت هاى گوناگون زندگى را در پرتو قصد و نيّت، به صورت عبادت در آوريم و به آن‌ها جهت تكاملى بخشيم، تا هم چيزى از نيروهاى انسان به هدر نرود و هم دايره اختيار و انتخاب تا آنجا كه خدا خواسته و وسايلش را فراهم كرده توسعه يابد.

ردّ برداشت متصوفه از عبادت
متصوّفه چنين پنداشته‌اند كه چون سير تكاملى انسان از دل به سوى خدا آغاز مى‌شود، پس