مجموع آنها به تعبير منطقى نشان دهنده فصل و امتياز جوهرى حيوان است. در انسان نيز كه موجود زنده ممتازى است، اين دو خاصيّت به نحوى گسترده تر، پيچيدهتر و عميقتر وجود دارد كه دو دستگاه روان تنى را تشكيل مىدهند. يكى دستگاه ادراك و ديگرى دستگاه اراده، كار اين دو دستگاه به قدرى به هم مرتبط و وابسته است كه گاهى بر دانشمندان ريزبين نيز مشتبه مىشود و ادراك را با اراده خلط مىكنند. براى اينكه از كيفيت پيدايش اراده و ارتباط آن با دستگاه ادراك آگاه شويم، لازم است مقدمتاً نظرى به انواع ادراكات و هم چنين كشش ها و جاذبه هايى كه منشأ پيدايش اراده مىشوند بيفكنيم.
فلاسفه و دانشمندان از ديرباز به بررسى ادراكات و غرايز بشر پرداخته و آنها را به صورت هاى مختلفى دسته بندى كردهاند. ما در اينجا صرف نظر از بحث هاى مصطلح علمى و نتيجه گيرى هاى فلسفى، به بررسى سريعى درباره فعل و انفعالات روانى خود در مورد ادراك، و هم چنين خاستگاه هاى اراده و كيفيّت انگيزش آن و پيدايش كار ارادى مىپردازيم، تا شناخت هاى لازم را براى خودسازى و جهت صحيح و الهى دادن به كارهاى خود به دست آوريم.
دستگاه ادراك
ادراك در انسان به صورت هاى گوناگونى تحقّق مىپذيرد كه به طور فشرده به آنها اشاره مىكنيم:
يك سلسله ادراكات همراه با فعل و انفعالات فيزيكو شيميايى و فيزيولوژيكى خاص، بين موادّ خارجى و اندام هاى حسّى، حاصل مىشود؛ مانند ديدن، شنيدن، بوييدن و چشيدن و بساويدن. مثلاً در فرايند ديدن، نورى از خارج به چشم ما مىتابد و يك سرى فعل و انفعالات فيزيكو شيميايى در چشم و عصب بينايى پديد مىآيد و در نتيجه ارتباطى كه بين عصب بينايى با مغز حاصل مىگردد، نفس انسان درك مىكند و مىبيند. هم چنين در فرايند شنيدن، با يك كنش فيزيكى صدايى به گوش ما مىرسد و باعث ارتعاش تارهاى صوتى گوش ما