آسمانى كمتر است؟ چطور تحمّل رنج ومشقت هاى بسيار و صرف نيروهاى طبيعى و انسانى بى شمار براى اكتشافات علمى قابل توجه و در خور تحسين است، ولى صرف مقدارى از نيروها براى ارتباط با سرچشمه بى نهايت علم و قدرت، و رسيدن به سعادت و خوشبختى جاودانى صحيح و منطقى نيست؟ زهى خردمندى و دور انديشى!
مطالبى كه از مقدمات وجدانى و عقلى استنباط كرديم مورد تأييد كتاب و سنت نيز مىباشد و در پارهاى موارد به بعضى از شواهد نقلى اشاره كرديم، اينك به ذكرنمونه هاى ديگرى از آيات و اخبار مىپردازيم:
انسان، و عهد بندگى و پرستش خداوند
قرآن شريف انسان را بالفطره خداشناس معرفى مىكند و مدعى است كه همه انسان ها در نشئهاى از وجود، پروردگار خويش را بالعيان مشاهده كرده و به ربوبيّت او اعتراف كردند:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنىِ ءَادَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غَافِلينَ(1)؛
(و به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم» (چنين كرد كه مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بى خبر مانديم.)»
از اين آيه استفاده مىشود كه خداوند در نشئهاى كه بر نشئه دنيايى مقدّم است بين نوع انسان فاصله و جدايى انداخت و هر يك از ايشان را بر نفس خود شاهد گرفت. اين نشئه به حسب زمان، از نشئه دنيوى انفكاك و جدايى ندارد، بلكه با آن و محيط به آن است و تقدّمى كه برآن دارد، مانند تقدّم «كن» بر «فيكون» است.