صفحه ٣٠٦

علم همان‌گونه كه ممكن است به عنوان مقدمه اعمال شايسته ارزش پيدا كند، هم چنين مى‌تواند به عنوان مقدمه ايمان كه مقدّم بر عمل و اساس آن است، نقش مهم ترى را ايفا كند.

رابطه ميان علم و ايمان و عمل

بررسى مفهوم ايمان و نسبت و تفاوت آن با علم
ايمان در لغت به معناى تصديق به كار رفته است؛ به خصوص اين كاربرد در مواردى كه ايمان با لام متعددى مى‌گردد كاملا آشكار است. اما درباره معناى اصطلاحى ايمان اختلاف رُخ داده است و اين اختلاف بيش‌تر از آن روست كه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اصطلاح ايمان به عنوان يك بحث محورى مورد توجه نبوده و از مفهوم و معناى ايمان سؤال نمى‌شد و پرسش ها بيشتر متوجه متعلق ايمان بوده است؛ و ليكن از هنگام حاكميّت على(عليه السلام) به بعد كه مباحث كلامى گسترش يافت، مبحث ايمان نيز مورد توجه و بررسى فرق اسلامى قرار گرفت و هر يك تعريف و برداشت خود را از آن ارائه دادند. در اين ميان، برخى از بزرگان شيعه؛ نظير سيد مرتضى، شيخ طوسى و شيخ مفيد ـ با در نظر گرفتن معناى لغوى ايمان ـ آن را به معناى تصديق خداوند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و متحواى رسالت گرفته‌اند. در اين نگرش ايمان از مقوله معرفت و علم در مقابل جهل است و ربطى به عمل ندارد؛ چون تصديق يكى از شاخه هاى علم است كه در آن نسبت حكميه است و در مقابل آن، تصور معرفتى است كه همراه با نسبت حكميه نيست. بنابر اين تفسير كه ايمان از سنخ علم و معرفت معرفى شده، در قرآن ايمان معادل علم خواهد بود.
در صورتى كه ايمان به معناى تصديق ذهنى گرفته شود، قوام آن به اختيار نيست؛ زيرا پاره‌اى از علوم را عقل بالبداهة درك مى‌كند و انسان هيچ گونه اختيارى در تحصيل و تصديق آن‌ها ندارد. پاره‌اى از علوم گرچه معمولاً با مقدّمات اختيارى تحصيل مى‌شوند، ولى اختيار مقوّم آن‌ها نيست؛ يعنى ممكن است آن مقدّمات بدون اختيار و با شنيدن صدايى و يا ديدن