تفسير دوم
مفهوم دوم قرب، عبارت است از قرب اعتبارى و تشريفى كه معنايى است اكتسابى و قابل انطباق بر كمال نهايى. وقتى انسان به بندگى و اطاعت خداوند پرداخت به مقامى مىرسد كه در پرتو آن از احترام و منزلت ويژهاى در پيشگاه خداوند برخوردار مىگردد و به مطلوب خود نايل مىشود و مورد عنايت خاصّ الهى قرار مىگيرد و همه خواست ها و دعاهايش به اجابت مىرسد؛ چنان كه خداوند متعال در پايان حديث قرب النوافل مىفرمايد: ... إِنْ دَعايى أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنى أَعْطَيْتُهُ(1).
در عرف مردم نيز چنين استعمالى شايع است و فردى را كه مورد علاقه شخص بزرگى قرار مىگيرد «مقرب» و داراى مقام تشريفى خاصّى مىنامند. مثلاً كسى كه نزد مرجع تقليدى تقرّب يافته و محترم شمرده شده، از جايگاه و منزلت خاصّ اجتماعى بهرهمند گشته است ودر پرتو اين اعتبار و منزلت، هم مورد عنايت و توجه آن مقام عالى قرار مىگيرد و به خواسته هايش ترتيب اثر داده مىشود و هم مردم براى او شأن ويژهاى قايل مىشوند و در تأمين خواسته هايش درنگ نمىكنند. در قرآن شريف نيز عنوان تشريفى «مقربين» بر پيشروان مسير تكاملى انسانى اطلاق شده است: وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ(2)؛ و پيشى گيرندگان (به ايمان و جهاد و طاعت)، آن پيشى گيرندگان مقرّبانند.
گرچه در درستى اين قرب تشريفى و اعتبارى بحثى نيست، اما بحث ما در اينجا بحث لفظى و منظور ما يافتن معناى مناسبى براى لفظ «قرب» نيست؛ بلكه منظور ما در اين بحث، شناخت هدف نهايى و كمال حقيقى انسان است كه حقيقتاً موجب قرب به خداوند مىگردد و در راستاى يك حركت تكاملى انسان واجد آن مىگردد؛ تا در پرتو آن راه كلّى و مسير اصلى تكامل را بشناسيم، نه جايگاه و منزلت اعتبارى و عنوان تشريفى كه در پى يافتن كمال واقعى حاصل مىشود. پس بايد توجه را به حقيقتى كه وراى اين تشريف و اعتبار نهفته است معطوف داريم.