نهادهاند، تا ما به انس و خلوت آنها با خداوند و مناجات آنها در آن هنگامه واقف گرديم و براى وصول به لقاى محبوب و اُنس با حضرت حق از آنها بهره شايان ببريم.
ترسيم توحيد افعالى در دعاى عرفه
به هر حال، جمله اطلبنى برحمتك حتّى اصل اليك، حاكى از حالت انبساط و تجلّى جمال الهى بر قلب مقدّس سيدالشهدا مىباشد كه در پرتو آن حالت از خداوند درخواست مىكنند كه در پرتو رحمت خويش ايشان را به وصل خويش نايل كند تا غرق در نظاره جمال الهى گردند؛ در ادامه مىفرمايند: واجذبنى بمنك حتّى اقبل عليك. اين جمله در عين بيان انبساط و تجلّى اسماء جماليه حق تعالى، بر مرتبه عالى اعتقاد به توحيد نيز دلالت دارد و بيان گر اين است كه معرفت انسان ممكن است به سرحدى برسد كه حتّى حالات و توجهات قلبى خويش را نيز ناشى از اراده خداوند بيابد و به مقام كامل وصال الى الله كه در آيات و روايات ترسيم شده برسد. مقامى كه درك حقيقت آن از فراخور فهم و درك ما خارج است.
معرفت اغلب مردم در حدّى نيست كه همه چيز و از جمله رفتار انسان انتخاب گر را در حوزه اراده و مالكيت خداوند بنگرند؛ از اين جهت براى خود نيز استقلال قائلند و رفتارى را به خود نسبت مىدهند. آن گاه وقتى با توفيق الهى به طاعت و عبادت خداوند مىپردازند و به انجام اعمال صالح و شايسته همّت مىگمارند، بر خداوند منّت مىنهند كه با تلاش و تحمّل سختى ها و در پرتو مبارزه با نفس اماره و زير پا نهادن بسيارى از تمايلات و خواسته ها به بندگى خداوند پرداختند و با خداوند برخورد طلبكارانه دارند. البته ممكن است ـ مانند تعارفات ظاهرى كه با سايرين دارند ـ در مقام تعارف بگويند كه همه چيز به خداوند تعلق دارد و هر چيزى با مشيت و خواست او پديد مىآيد؛ ولى در نهان به آنچه مىگويند اعتقاد ندارند و تا حدّى خود را مستقل، و اراده و خواست و تلاش خويش را در امور مؤثر مىدانند.
چنين نگرش و برداشتى حاكى از معرفت اندك به خداوند و نظام هستى است، اما با گسترش معرفت انسان و رسيدن به مراتب عالى معرفت، انسان در مىيابد كه همه چيز و حتّى