نظريه مختار در عبادت
با توجه به برداشت ها و تفسيرها و معانى گوناگونى كه از عبادت وجود دارد، ما بايد به دنبال گزينش شيوه مناسبى باشيم كه معنايى جامع و فراگير از عبادت ارائه دهد. شكى نيست كه با بررسى هاى لغوى و استفاده از قواعد لفظى و اصول محاوره و ريشه يابى اطلاق و شمول واژه عبادت، مىتوانيم بعضى از معانى مذكور براى عبادت را بر بعضى ديگر ترجيح دهيم، يا عبادت را مفهومى مشكّك و ـ با حفظ اختلاف درجه ـ قابل انطباق بر همه آن معانى بدانيم. اين همان شيوهاى است كه فقها و اصوليون در شناخت معانى الفاظ و تميز معناى حقيقى از مجازى پيش مىگيرند و براى رسيدن به هدف خويش، از مباحث الفاظ، از جمله بحث عام و خاص، مطلق و مقيد و نص و ظاهر بهره مىجويند. بى ترديد دنبال كردن اين شيوه در استدلال هاى فقهى و استناد به روايات، ضرورت دارد و كنار نهادن آن خسارت بزرگى به دستگاه فقه ما وارد مىسازد. ولى روشن است كه هدف ما در اين بحث، حلّ مسائل لفظى نيست و استناد ما در اثبات اينكه عبادت راه قرب به خداست، متّكى به دليل هاى نقلى نمىباشد. هم چنين ما در پى شناخت ماهيّت عبادتى هستيم كه راه رسيدن به كمال نهايى و قرب خداست و بى شك چنين واقعيتى كه خميرمايه خودسازى و زيربنا و چارچوبه زندگى سعادت مندانه ما را شكل مىدهد، نمىتواند مبتنى بر استظهارات لفظى و لغوى و ادله تعبدى باشد. چيزى كه ما در پى شناخت آن هستيم، در شمار مسائل اعتقادى است كه اثبات ماهيّت آن جز از طريق دليل هاى عقلى و وجدانى ميسور نيست و در اين راستا، ما از طريق مقدمات وجدانى و عقلى به نتايجى رسيديم كه نام قرب و عبادت را بر آنها قابل انطباق شناختيم. بنابراين، سزاوار است بحث را با همان روش ادامه دهيم و با استفاده از مطالبى كه با كمال وضوح آنها را تصديق كرده ايم، اين موضوع را روشن سازيم:
مطالبى كه تاكنون به اثبات رسيد و مىتوان از آنها براى حلّ اين مسأله استفاده كرد عبارتند از:
1ـ انسان موجودى است كه بايد با سير و حركت اختيارى به كمال نهايى خود برسد و