صفحه ٣٢١

رابطه ايمان و عمل
پس از پى بردن به مفهوم ايمان و شناخت متعلّقات آن، ضرورت دارد كه با رابطه ايمان و عمل نيز آشنا گرديم؛ اما قبل از آن مرورى خواهيم داشت بر مفهوم عمل و نيز مشخص مى‌كنيم كه كدام يك از آن دو اصالت دارند.
عمل گاه تنها بر رفتار و عمل خارجى ـ كه تصرف در اشياء و بدن است ـ اطلاق مى‌گردد؛ مثل نشستن، برخاستن، خوردن و از اين قبيل. گاهى از آن معناى وسيع ترى ارائه مى‌دهند كه شامل فعاليت هاى ذهنى وقلبى نيز مى‌شود؛ مثلاً تفكر و مشاهده كردن را نيز شامل مى‌شود. گاهى تا آنجا در گستره و معناى عمل توسعه داده مى‌شود كه شامل گرايش ها و توجّهات قلبى و از جمله ايمان نيز مى‌شود. اما اصطلاح عرفى عمل تنها شامل رفتار و اعمال خارجى مى‌شود و شامل فكر كردن و نيز تسليم و توجه قلبى نمى‌شود. حتّى در نگرش عرف، سخن گفتن نيز عمل به شمار نمى‌آيد، از اين جهت گفته مى‌شود: قول و عمل و بر سخن گفتن عمل اطلاق نمى‌گردد. بر اين اساس، هم آهنگى و يا عدم هم آهنگى بين گفتار و كردار به عنوان يك بحث ارزشى مورد توجه است. بنابراين، ايمان كه نوعى معرفت همراه با تسليم قلبى در برابر خداوند است از عمل متفاوت و متمايز است و حتّى عمل جزء و مقوّم آن نيز به شمار نمى‌آيد. چه اين‌كه قرآن نيز تمايز آن دو را تأييد مى‌كند و بررسى آياتى كه در آن‌ها واژه عمل مستقلا در كنار واژه ايمان آمده مبيّن تفاوت و مغايرت مفهومى آن دو مى‌باشد. البته بايد توجه داشت كه خارج بودن عمل از ماهيّت ايمان به معناى بى اهميّت بودن عمل نيست، بلكه در جاى جاى قرآن دعوت به عمل صالح شده و نقش عمل تا آنجاست كه مى‌توان آن را ثمره ايمان شمرد:
فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً(1)؛ به پروردگارت سوگند كه آن‌ها مؤمن نخواهند