صفحه ٢٦٥

دين به ما معرفى كرده براى نفى استقلال و سركوبى هواى نفس و در راستاى خشوع و خضوع در برابر خداوند است. اوامر و نواهى الهى با اين هدف صادر شده‌اند كه انسان تصور نكند به حال خود رها شده است و بداند كه او داراى آزادى و قدرت مطلق نيست و در همه عمر ريسمان بندگى خداوند را بر گردن دارد.
از ديگر سوى، والاترين كمال انسان در نفى استقلال از خويش و احساس بندگى خداوند است و انبياى الهى با ارائه اين راه و دعوت به دل كندن از دنياى فانى و گذرا و باوراندن اين‌كه دنيا تنها وسيله و ابزارى جهت رسيدن به كمال و تعالى است، افق هاى تازه و سعادت آفرينى را به روى انسان گشودند. البته مسير بندگى خداوند پرفراز و نشيب است و انسان با مدد الهى و دريافت توفيق از او، بايد موانع را كنار نهد و مراتب و مراحل بندگى را پشت سر گذارد، تا به والاترين مدارج اخلاص و بندگى خداوند دست يابد. در اين راستا، ابتدا بايد در ساحت اراده و انديشه براى خويش استقلالى نبيند و به شهود و باور عينى بندگى خدا و عدم استقلال خويش برسد و اين در صورتى است كه با همه وجود بندگى خداوند را احساس كند. اگر انسان به مفهوم گرسنگى شناخت داشته باشد و در زمينه احساسات انسان و از جمله احساس گرسنگى، كتاب هاى فراوانى مطالعه كند، تا گرسنه نگردد و احساس ضعف نكند گرسنگى را نمى‌يابد. از اينجاست كه ما مسائلى را در فلسفه بررسى مى‌كنيم و با اثبات آن‌ها بر اندوخته هاى ذهنى و علمى ما افزوده مى‌گردد، اما دانسته هاى ما به عنوان واقعيّتى عينى براى ما نُمود نيافته‌اند؛ چون هنوز آن‌ها را باور و شهود نكرده ايم. در زمينه كمالات و از جمله مقام بندگى خداوند نيز ما بايد تلاش كنيم كه در وراى آگاهى به عدم استقلال خويش و وابستگى به خداوند، مقام بندگى را باور كنيم و آن مقام به عنوان يك واقعيّت عينى براى ما جلوه گر شود و سعى كنيم در اختيار و انتخاب خويش تابع خداوند گرديم و در مقام عمل نيز بكوشيم كه از حريم بندگى خدا خارج نگرديم.

ره آورد درك تعلق وجودى به خداوند
وقتى بنده در اراده و عمل تابع محض خداوند گرديد و مقيّد به انجام واجبات و ترك