محرمات شد، جلوه هايى از انوار الهى بر قلبش راه مىيابد و آن گاه در مىيابد كه همين احساس وابستگى به خداوند و بندگى نيز اختيار و انتخاب او نبوده؛ يعنى او در اين انتخاب مستقل نبوده است، بلكه توفيق الهى و ارائه مسير روشن از سوى خداوند او را به اين انتخاب رهنمون ساخته است. بى ترديد درك و فهم اين معنا كه همه چيز به عنايت و توفيق الهى و هدايت حضرت حق بستگى دارد، از راه اندوخته هاى علمى و مفاهيم ذهنى حاصل نمىشود؛ بلكه اين مهم، ره آورد تزكيه نفس و مبارزه با هواهاى شيطانى و صفاى دل است. با تلاش در جهت بندگى خدا و اخلاص است كه انسان پرده ها و حجاب ها را يكى پس از ديگرى كنار مىنهد و با كنار نهادن حجاب هاى ظلمانى و آن گاه كنار زدن حجاب هاى نورانى، جمال و جلال الهى را مشاهده مىكند و چنان در ساحت تعالى و عروج معنوى و انقطاع از ما سوى الله پيش مىرود كه حقايق هستى در برابرش نمايان مىگردد و حقيقت وجود خويش و روح الهى دميده شده در وجود خويش را مىشناسد. در نهايت، وقتى به مقام فناء فى اللّه رسيد و كاملا وجود خويش را متعلق به حضرت حق يافت، به درياى بى كران قدرت و عزّت و علم الهى متّصل مىگردد و خارج از محدوديّت هاى مادى و اسباب و عوامل طبيعى، از چنان قدرت و ارادهاى برخوردار مىگردد كه به اذن الهى وقتى چيزى را اراده كند تحقق مىيابد. در واقع، اين اراده و قدرت الهى است كه توسط او اعمال مىشود. چنان كه بر اساس بينش اسلامى ما، پيامبر و ائمه اطهار(عليهم السلام) به علم و قدرت بى نهايت رسيده بودند و از چنان مقام و منزلتى برخوردار شدند كه در حق آنها فرمودهاند: لا فَرْقَ بَيْنَكَ و بَيْنَها إِلاّ أَنَّهُمْ عِبادُكَ(1).
واژه «عبادك» بيان گر نهايت وابستگى به خداوند و تعلّق محض به قدرت و اراده اوست. يعنى حتّى پيامبر و معصومان(عليهم السلام) از خود چيزى ندارند و كاملا به خداوند تعلّق دارند و به جهت گستره نامحدود آگاهى ها و قدرت آنان، وابستگى و نياز آنها به خداوند نيز بى نهايت است.
روشن شد كه مسير اصلى تكامل و صراط مستقيم انسانيت و راه صحيح قرب به خدا،