بنابراين، مقامى كه با برخوردار گشتن از آن انسان مستجاب الدّعوه مىشود، صرفاً مقامى تشريفى و اعتبارى است و چون ديگر امور اعتبارى، داراى ملاك حقيقى است كه ما به دنبال شناخت آن ملاك و كمال حقيقى هستيم. مثلاً براى اينكه كسى به فرماندهى سپاهى گماشته شود، بايد شايستگى ها و شرايطى را دارا شود، آن گاه با دارا گشتن آن شرايط تكوينى، عنوان فرماندهى سپاه را به او مىدهند. پس ملاك يافتن عنوان فرماندهى، شرايط و شايستگى هايى است كه فرد واجد آنهاست. كار خداوند حكيمانه است و لغو نيست، از اين رو وقتى بندهاى داراى شايستگى ها و ملاك حقيقى گرديد به او مقامى تشريفى و اعتبارى عنايت مىكند و بى شك ملاكى كه زمينه دريافت آن مقام اعتبارى را فراهم آورده، جنبه تكوينى دارد و ما تا آن ملاك و كمال واقعى را نشناسيم، نمىتوانيم برداشت جامعى از مقام قرب داشته باشيم و صرف شناخت مقام تشريفى و اعتبارى كه بر اساس آن انسان مستجاب الدعوة مىگردد، ما را به مقام قرب و مراتب سير معنوى و فراخناى تعالى روح انسان رهنمون نمىگردد.
تفسير سوم
پس از بيان تفسير اول و دوم از قرب الهى و بيان فساد و كاستى هاى آن دو،(1) تفسير صحيح از قرب الهى را ارائه مىكنيم: شكى نيست كه انسان موجودى است مختار كه با تلاش، حركت استكمالى خويش را سامان مىدهد و در نهايت، به حقيقتى مىرسد كه به آن كمال نهايى و قرب الهى مىگويند و بى ترديد وقتى با حركت و تلاش خويش به آن هدف مىرسد كه از پيش شناخت لازم به آن هدف داشته باشد. پس وجود سه عامل اختيار، تلاش و شناخت نقش اساسى در رسيدن به كمال نهايى و قرب خدا دارند و اين كمال نهايى كه عالى ترين كمال انسانى است و به ساحت معنوى و روحانى وجود انسان مربوط مىگردد، مرتبهاى است از وجود كه در آن، همه استعدادها و قابليّت هاى ذاتى، معنوى و انسانى شخص با سير و حركت