2ـ هر موجود مادى كه داراى درجه عالى ترى از وجود باشد، واجد قواى نازلتر نيز مىباشد تا آنها را در راه تكامل خويش استخدام كند.
3ـ بهره بردارى از نيروهاى نازلتر بايد در حدى باشد كه براى رسيدن به كمالات عالىتر مفيد افتد، وگرنه موجب ركود و توقف سير تكامل و احياناً موجب تنزل و سقوط مىگردد.
4ـ كمال حقيقى هر موجودى عبارت است از آنچه آخرين فعليتش اقتضاى رسيدن به آن را دارد؛ مثلاً كمال درخت سيب در سيب دادن است و ساير كمالاتى كه با اين كمال اختلاف ماهوى دارد و بالطبع در درجه نازل ترى قرار مىگيرند، كمال اين موجود به شمار نمىآيند؛ مگر به عنوان مقدمه.
5ـ لازم است براى تعيين ميزان بهره بردارى از نيروهاى مادون، كمال حقيقى و اصيل را در نظر گرفت. به عبارت ديگر، اوصاف وجودى نازلتر را در صورتى مىتوان حتى به عنوان كمال آلى و مقدمى براى يك چيز شناخت كه مقدمه رسيدن به كمال عالى و حقيقى باشد، و از اينجا بار ديگر بر لزوم شناختن كمال حقيقى انسان تأكيد مىگردد.
حركت استكمالى و عوامل و شرايط آن
تكامل و حركت استكمالى يك موجود عبارت است از تغييرات تدريجى كه براى آن موجود حاصل مىشود و بر اثر آنها استعدادى كه براى رسيدن به يك صفت وجودى (كمال) دارد به فعليت مىرسد. اين تغييرات به وسيله نيروهايى كه در سرشت موجود كمال پذير به وديعت نهاده شده است و با استفاده از شرايط و امكانات خارجى انجام مىپذيرد. مثلاً يك دانه گندم وقتى زير خاك قرار گرفت و آب و هوا و حرارت و نور و ديگر شرايط لازم فراهم آمد، شكافته مىشود و سپس ساقه و برگ در مىآورد و خوشه مىدهد، و سرانجام ممكن است تا هفتصد دانه از آن پديد آيد. تغييراتى كه از آغاز در دانه گندم ظاهر مىشود تا به پيدايش هفتصد دانه كامل بينجامد، در اصطلاح «حركت استكمالى» ناميده مىشود، و نيروهايى كه در دانه مزبور وجود دارد و به وسيله آنها مواد لازم جذب و مواد زيان بار دفع مىگردد و اجزاى