اگر گرايش و كششى در موجودى نيست، بدان جهت است كه تأثيرى در كمال آن موجود ندارد.
گفتنى است كه غايت و كمال پارهاى از اميال ما به وضوح مشخص نيست و با بررسى و مطالعه شناخته مىشود. در مقابل، اميال مشتركى بين ما و ساير حيوانات وجود دارند كه هدف آنها و غايتى كه آن اميال مىجويند شناخته شده است؛ مثل غريزه و ميل به غذا: وقتى ما گرسنه مىشويم، در ما تمايل به غذا پديد مىآيد كه اين تمايل در راستاى حفظ حيات در ما وجود دارد و موجب مىگردد كه ما درصدد رفع كمبود و كاستى بدنمان برآييم. همين طور انسان تمايل به حركت و جنب و جوش دارد و اگر مدتى از حركت بايستد، عضله هاى بدنش تنبل مىشوند و در نهايت از كار مىافتند و سلامت انسان در خطر قرار مىگيرد. هم چنين در ما غريزه جنسى نهاده شده تا نوع انسان باقى بماند و اگر چنين غريزهاى در انسان وجود نمىداشت و او به توليد مثل نمىپرداخت، نسل انسان منقرض مىگشت.
با توجه به مطالبى كه ذكر شد، پى برديم كه برخى از غرايز در راستاى حفظ حيات انسان هستند و مسلماً آنها ما را به كمال نهايى و عالى انسانى رهنمون نمىشوند و كمال انسان چيزى وراى خواسته اين اميال و غرايز است. حفظ حيات و بقاى انسان كمال او نيست، بلكه خود مقدمه رهيافتن به كمال برترى است. از اين رو، ما از غرايز ديگرى نيز برخورداريم كه ما را در جهت رسيدن به كمال نهايى كمك مىكنند، و علاوه بر غرايزى كه در بقاى مادى انسان نقش دارند، غرايزى نيز وجود دارند كه در تكامل وجود انسان و رسيدن او به كمال نهايى ايفاى نقش مىكنند و اگر اين غرايز در انسان وجود نمىداشت، او به كمال شايسته خويش نمىرسيد.
خلاصه اين كه:
1ـ موجودات مادى را به حسب كمالات وجودى مىتوان درجه بندى كرد و در ميان موجوداتى كه ما با آنها آشنا هستيم، جمادات در درجه نازلتر و نباتات و حيوانات به ترتيب در وسط و انسان در درجه عالى ترى قرار دارد.