چنين هست و قبل از رسيدن به آنها و يا در هنگام استفاده از آنها و يا پس از آنها، انسان بايد متحمّل رنج گردد؛ اما چون آن لذت ها مطلوب انسان است، حاضر است اين رنج ها را تحمل كند.
لزوم ترجيح لذت برتر و پايدارتر
فطرت انسان گواهى مىدهد كه در مورد تزاحم لذايذ با آلام و ناخوشى ها، درد و ناراحتى مختصر براى رهايى از رنج و ناخوشى بيشتر تحمل مىگردد و لذت كمتر و محدودتر، فداى لذّت بيشتر و پايدارتر مىشود. هم چنين تحمّل رنج مختصر براى رسيدن به لذت زياد و پايدار، و گذشتن از لذت مختصر براى رهايى از رنج بسيار، مقتضاى عقل و فطرت آدمى است و همه كارهاى عقلايى براساس اين محاسبات انجام مىپذيرد و اختلافاتى كه ميان انسان ها در ترجيح پارهاى از لذايذ و آلام مشاهده مىشود، معلول اختلاف در تشخيص و اشتباه در محاسبه و عوامل ديگر است. پس ما براساس اين اصل فطرى، بايد بكوشيم كه گزينه هايمان از لذت بيشتر و رنج كمتر برخوردار باشد، البته با اين لحاظ كه لذت تنها به خوردن، آشاميدن و اِعمال غرايز و در كل، به امور مادى منحصر نمىگردد؛ بلكه لذت هاى معنوى و از جمله رسيدن به رضوان الهى به مراتب از لذت هاى مادى و حيوانى شريفتر و پايدارترند. از اين جهت مؤمن چون معتقد است كه وراى اين زندگى مادّى، عالمى است كه هم رنجش ابدى است: وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِاياتِنَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(1)؛ و هم لذّتش ابدى است: وَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(2)؛ لذّت و رنج دنيا را در مقايسه با رنج و لذت آخرت به هيچ مىگيرد. نه به لذّتش دل مىبندد و نه از رنجى كه در مسير دستيابى به لذّت اخروى است فرار مىكند. بلكه هرچند رنج و دشوارى طريقى كه او را به لذّت آخرت رهنمون مىسازد بيشتر باشد، براى او هموارتر و آسانتر