وقتى انسان مظهر همه اسماء و صفات الهى است، ارتباط او با خداوند از طريق همه اسماء و صفات الهى ـ از جمله قدرت، علم حيات و حكمت ـ است و در اينجاست كه برترى او بر ملايكه روشن مىشود. او اگر بخواهد به مقام مظهريّت جامع و كامل برسد، بايد به تناسب آن اسماء، ابعاد وجودى خويش و به تبع آنها، فعاليت ها و گستره رفتار خويش را تنظيم كند و وقتى كه به مقام جامعيّت در مظهريّت رسيد به كمال انسانى دست يافته است و نمىتوان پذيرفت كه انسان كامل كسى باشد كه در گوشه خلوتى بنشيند و تنها به ذكر و دعا مشغول گردد. به عنوان نمونه، مظهر رحمت الهى كسى است كه با خلق خدا ارتباط برقرار كند و با خدمت به آنها و رفع نيازهايشان، مظهر رحمت الهى گردد.
هم چنين امتياز انسان در انتخاب آزادانه مسير سعادت است و رسيدن به كمالى كه فوق كمالات فرشتگان مىباشد كه تنها در ميدان تضادها و كشمكش ها و نبردها و در سايه مجاهدات همه جانبه حاصل مىشود، و ريشه كن ساختن بعضى از اميال فطرى و يا قطع روابط اجتماعى، در حقيقت محدود كردن دايره اختيار و تنگ ساختن ميدان نبرد و مسدود كردن بسيارى از راه هاى ترقّى و تكامل است. البته اين نكته را نيز نبايد از نظردور داشت كه ظرفيت ها و استعدادهاى افراد مختلف است و هر كسى بايد ميدانى متناسب با ظرفيّت و استعداد خود انتخاب كند. هر پرندهاى نمىتواند مانند عقاب اوج بگيرد و هر ورزشكارى نمىتواند با جهان پهلوانى دست و پنجه نرم كند؛ ولى به هر حال راه صحيح تكامل، رشد دادن تدريجى و متعادل همه ابعاد وجودى است.
عبادت و روحيه تسليم پذيرى در برابر خدا
روشن شد كه انسان به جز ستايش و تقديس خداوند، وظايف ديگرى نيز دارد و انزوا گزينى و تنها مشغول گشتن به ذكر خداوند و كناره گيرى از ساير وظايف فردى و اجتماعى اگر خلاف شرع نباشد و موجب ترك برخى از واجبات نگردد، لااقل موجب تنزّل يافتن انسان از مرتبه برتر خود نسبت به ملايكه است. حال اگر چنين برداشتى از انسان مستضعفى كه به وظايف